کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روپوش
لغتنامه دهخدا
روپوش . (نف مرکب / ن مف مرکب ، اِ مرکب ) هر چیزی که روی چیز دیگر را بپوشاند. (فرهنگ نظام ) (برهان قاطع). پرده . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). آنچه بر روی کسی یا چیزی درکشند تا از برف و باران و آفتاب و گردو خاک و نظر مردمان و پشه و جز آن نه...
-
واژههای مشابه
-
سیم روپوش
لغتنامه دهخدا
سیم روپوش . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم دغل . سیم قلب . سیم ناقص . (آنندراج ) : دوای حقنه ٔ افلاک سیم روپوش است امید بر در او بیهده مبر رنجور.حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
روی پوش
لغتنامه دهخدا
روی پوش . (نف مرکب ، اِ مرکب ) روپوش . آنچه روی را بپوشد. (یادداشت مؤلف ). روپوش و برقع. رجوع به روپوش شود. || لباس که بر زبر دیگر جامه ها پوشند. || پرده . || ملمع. || مطلا. || کسی که ظاهر و باطن وی یکی نباشد. (ناظم الاطباء).
-
سفساری
لغتنامه دهخدا
سفساری . [ س َ ] (ع اِ) نام پارچه ای است که برای لباس و روپوش بکار برند. (از دزی ج 1 ص 658).
-
هاشمیة
لغتنامه دهخدا
هاشمیة. [ ش ِ می ی َ ] (ص نسبی ، اِ) مؤنث هاشمی ، منسوب به هاشم . || روپوش مخصوص است زنان عرب را.
-
ساتر
لغتنامه دهخدا
ساتر. [ ت ِ ] (ع ص ، اِ) پوشنده . (آنندراج ). || پوشش . || روپوش . سرپوش .- ساتر عورت ؛ پوشنده ٔ عورت . عورت پوش .
-
برپوش
لغتنامه دهخدا
برپوش . [ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای که روی جامه های دیگر پوشند مقابل زیرپوش . (یادداشت بخط مؤلف ). بالاپوش . روپوش .
-
برزنه
لغتنامه دهخدا
برزنه . [ ب َ زَ ن ِ ] (اِ) (در نساجی ) نسیجی برای روپوش چادرها و کالاها. (از یادداشت مؤلف ).
-
بوغ
لغتنامه دهخدا
بوغ . (اِ) بالاپوشی است از جامه و چرم خصوصاً. (آنندراج ). روپوش و لفافه ، ویژه لفافه ٔ چرمی و چنته . (ناظم الاطباء).
-
خوان پوش
لغتنامه دهخدا
خوان پوش . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) روپوش و سرپوش خوان و خوانچه . (ناظم الاطباء). سرپوش خوان . (آنندراج ).
-
خاذر
لغتنامه دهخدا
خاذر. [ ذِ ] (ع ص ) پنهان و روپوش از پادشاه و از دائن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بازنج
لغتنامه دهخدا
بازنج . [ ن ِ / زِ ] (اِ) بادپیچ . بادجنبان . (ناظم الاطباء). || روپوش گهواره . پارچه ای که در وقت خوابانیدن روی گهواره اندازند. (ناظم الاطباء).
-
گتر
لغتنامه دهخدا
گتر. [ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) قطعه هایی از پارچه که قسمت پائین ساق پا و بالای کفش را می پوشاند. روپوش کفش که از پارچه آن را میدوزند برای محافظت کفش از باران و برف و گل .