کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رومال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رومال
لغتنامه دهخدا
رومال . (اِ مرکب ) پارچه ای که بدان روی را پاک کنند. دستمال و ابزاری وبشگیر. (ناظم الاطباء). مندیل . دستمال . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). پارچه ای که بدان روی را از غبارو جز آن پاک کنند. (آنندراج ). دستمال . دستمال بزرگ :سری که در...
-
جستوجو در متن
-
بشگیر
لغتنامه دهخدا
بشگیر. [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هوله و دستارچه و رومال . (ناظم الاطباء). رومال و دست مال را گویند. (آنندراج ).
-
ایزاری
لغتنامه دهخدا
ایزاری . (ص نسبی ، اِ) دستمال و رومال . (ناظم الاطباء).
-
بلون
لغتنامه دهخدا
بلون . [ ب َ ] (اِ) دستمال و رومال . || گلوبند. || تسبیح . || راه و طریق . (ناظم الاطباء).
-
سپرش
لغتنامه دهخدا
سپرش . [ س ِ پ َ رِ ] (اِ) دامن و کنار. (ناظم الاطباء). دامنی . (آنندراج ). || رومال و دستمال و نقاب و حجاب . (ناظم الاطباء).
-
شکوب
لغتنامه دهخدا
شکوب . [ ش ُ ] (اِ) دستار. مندیل . (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). دستار را گویند. (از فرهنگ جهانگیری ). || رومال . دستمال . (ناظم الاطباء).
-
منشف
لغتنامه دهخدا
منشف . [ م ِ ش َ ] (ع اِ) دستمال و رومال . ج ، مناشف . (ناظم الاطباء). رجوع به منشفة شود.
-
دوریسه
لغتنامه دهخدا
دوریسه . [ دُ س َ / س ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب )دونخه . دوپوده . حوله و رومال و یا دستمال زغب دار کلفتی از پارچه ٔ سفید که دو سر آن ریسه دار باشد. (ناظم الاطباء). نوعی از رومال یا دستمال . (آنندراج ). || گلیم ریشه دار. (ناظم الاطباء). قسمی از قالین . (آ...
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ رَ ] (اِ) ظاهراً صورتی است از دزک . (یادداشت لغتنامه ). دستارچه را گویند که رومال و روپاک باشد. (برهان ) (آنندراج ). دست پاک و دستمال و دستارچه . (لغت محلی شوشتر). رجوع به دزک شود.
-
متندل
لغتنامه دهخدا
متندل . [ م ُ ت َ ن َدْ دِ ] (ع ص ) دست پاک کننده به مندیل . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که به کار می برد رومال و یا دستمال را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تندل شود.
-
اوشنگ
لغتنامه دهخدا
اوشنگ . [ اَ ش َ ] (اِ) معلاق یعنی ریسمانی که در خانه ها بندند و جامه و ازار و رومال (روپاک ) و لنگی و قطیفه و جز آن بر آن اندازند. || ریسمانی که خوشه های انگور از آن آویزند. (از ناظم الاطباء) (برهان ). آونگ . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
پدرزه
لغتنامه دهخدا
پدرزه . [ پ َ دَ زِ ](اِ) بهره . حصه . بهر. پدمه . (رشیدی ). || چیزی که در جامه یا لنگی بسته باشند. (جهانگیری ). طعامی باشد که آنرا در رومال و لنگی بندند و از جائی بجائی برند. زَله . (برهان ). پرزه . (از فرهنگی خطی ).
-
بروان
لغتنامه دهخدا
بروان . [ ب َرْ ] (اِ) در ناظم الاطباءکلمه به معانی ذیل بکار رفته است : دستمال و رومال وهوله و هرچه در روی شانه افکنند و قبای بلند و کلاه دراز. اما در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد.
-
عرقیه
لغتنامه دهخدا
عرقیه . [ ع َ رَ قی ی َ ] (اِ) دستارچه و روپاک ابریشمین . (از برهان ). رومال کوچک که به آن عرق پاک کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دستارچه و روپاک ابریشمین که بدان عرق برچینند. (آنندراج ). پارچه ٔ کوچکی که بدان عرق از بدن پاک کنند. دستمال و رومال . ...