کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روفس
لغتنامه دهخدا
روفس . [ ف ُ ] (اِخ ) نام حکیمی است یونانی . (برهان ) (از آنندراج ). طبیب یا گیاه شناس که ابن البیطار در مفردات فراوان از او نقل آورد از جمله در شرح کلمه ٔ رمان و خبز و حاشا. او راست : کتاب التدبیر. (یادداشت مؤلف ). ابن ندیم آرد: روفس طبیبی یونانی ا...
-
جستوجو در متن
-
روفوس
لغتنامه دهخدا
روفوس . (اِ) روفُس . در لسان قدیم روم به معنی زردفام بوده است و خانواده ای چند از خانواده های قدیم آن سرزمین بدین نام ملقب بوده اند. (فوستل دوکولانژ). و رجوع به روفس شود.
-
دیونوسوس
لغتنامه دهخدا
دیونوسوس . (اِخ ) دیونوسیوس . روفس را کتابی بوده است بنام کتاب علة دیونوس . ابن الندیم میگوید و هوالقیح . (یادداشت مؤلف ): ثم سار [ افلاطون ] الی سیفیلد فجرت له قصةمع دیونوسیوس المتطبب . (عیون الانباء ج 1 ص 50 س 20).
-
ارکاغانیس
لغتنامه دهخدا
ارکاغانیس . [ اَ ] (اِخ ) طبیبی است یونانی و جابربن حیان بن عبداﷲ راست مصححات ارکاغانیس . (الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 502 س 10): بقراط میگوید روز هفدهم روز بحران است ... و ارکاغانیس و دیگران میگویند روز هژدهم روز بحران است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رو...
-
خرنوب شامی
لغتنامه دهخدا
خرنوب شامی . [ خ َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بپارسی کورزه گویند و بشیرازی کورک کازرونی گویند. آنچه خشک بود بهتر بود و طبیعت وی قابض بود و سرد، و خشکی وی در دوم درجه بود و گویند گرم است در اول شکم ببندد، با وجود شیرینی معده را نگزد. جالینوس گوید چ...
-
ایاره
لغتنامه دهخدا
ایاره . [ اَ رَ ] (اِ)معجون معروف ، ایارج معرب آن است . (رشیدی ). ملینی است که ایارج معرب آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). مرکبی است از ادویه ٔ ملینه که اطباء بجهت مسهل سازند و آن سالمتر از حبوبات و مطبوخات است و معرب آن ایارج است . (برهان ) (جهانگیر...
-
خشکار
لغتنامه دهخدا
خشکار. [ خ ُ ](اِ) آرد سپوس دار. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). آردی باشد که نخاله ٔ آن را جدا نکرده باشند . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ) (فرهنگ جهانگیری )(انجمن آرای ناصری ). آرد گندم درشت که خوب آسیا نشده یا خوب بیخته نشده باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). دقیق الذی...
-
حاشا
لغتنامه دهخدا
حاشا. (ع اِ) گیاهی طبی . حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: برگش کوچک است و گلش بسرخی زند. صاحب اختیارات بدیعی آرد: مأمون گویند و ثومس نیز خوانند و سعتر الحمار گویند و روفس گوید پودنه ٔ کوهی است و گویند ورق خرد بیابانی است و گویند برگ سپندان دشتی است...
-
لادن
لغتنامه دهخدا
لادن . [ دَ ] (اِ) لاذَن . عنبر عسلی . جنسی بود از معجونات و عطربرسان دوشاب . سیاه و خوشبوی بود (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). جنسی است از معجون بر مثال دوشاب و گونه ای عنبردار رسیده . (نسخه ٔ اسدی ). جنسی است از معجونهای خوشبو برنگ سیاه . (حاشیه ٔ ف...
-
حاوی
لغتنامه دهخدا
حاوی . (اِخ ) نام کتاب معروف محمد زکریا که آنرا «الجامع الحاصر لصناعة الطب » و «حاصر صناعة الطب » و «الجامعالکبیر» و «الجامع» نیز نامند. کتاب الحاوی اعظم و اهم کتب مؤلفه ٔ محمدبن زکریای رازی است ، ابن العمید وزیر رکن الدوله ٔ دیلمی بعد از وفات رازی ...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...