کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روف
لغتنامه دهخدا
روف . (اِ) به زبان سمرقندی اسفرزه وبزر قطونا. (ناظم الاطباء). به زبان سغدی سمرقندی بذر قطونا، و آن تخمی است معروف . (برهان ) (آنندراج ) (لغت فرس اسدی ). بذر قطونا که امروزه بین پزشکان معاصربه تخم اسپرزه یا اسفرزه معروف است . (یادداشت مؤلف ). || ماست...
-
روف
لغتنامه دهخدا
روف . [ رَ ] (ع مص ) آرمیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). سکون و از رأفة نیست . (از اقرب الموارد) . || بخشودن . || مهربانی کردن . || مهربانی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
روفة
لغتنامه دهخدا
روفة. [ رَ ف َ ] (ع مص ) مهربانی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).به معانی رَوف . (منتهی الارب ). و رجوع به روف شود.
-
ارأف
لغتنامه دهخدا
ارأف . [ اَ ءَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رأفت . رؤف تر. مهربان تر: ارأف امتی بامتی ابوبکر. (حدیث ).
-
رحم مند
لغتنامه دهخدا
رحم مند. [ رَ م َ ] (ص مرکب ) رحیم . رؤف . مهربان . که رحم و شفقت داشته باشد : ای خدا بگمار قومی رحم مندتا ز صندوق بدان ما را خرند.مولوی .
-
بخشایشگر
لغتنامه دهخدا
بخشایشگر. [ ب َ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) رحیم و رحم کننده . (ناظم الاطباء). رؤف . (یادداشت مؤلف ). رحمن . (زمخشری ). بخشایشگر مرادف الرحیم و بخشاینده مرادف الرحمن است . (آنندراج ).
-
رایف
لغتنامه دهخدا
رایف . [ ی ِ ] (ع ص ) رائف . رأف . رؤف . سخت و بسیار مهربان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهربان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ورجوع به رائف شود. || آنکه از امارات شناسد که زمین آب دارد یا نه . (یادداشت مرحوم دهخد...
-
رأف
لغتنامه دهخدا
رأف . [ رَءْف ْ ] (ع ص ) رائف . رؤف . رَئِف . مهربان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (ازتاج العروس ). سخت و بسیار مهربان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به مترادفات ک...
-
دولانه
لغتنامه دهخدا
دولانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) میوه ٔ سرخ رنگ و میخوش شبیه به سیب کوچک که هم در باغ بهم میرسد و هم در جنگل و دارای یک هسته و طعمش مانند آلوی رسیده میخوش است . و عیزران نوعی از آن است . (یادداشت مؤلف ) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). کوژ. روف . تمشک ....
-
رؤوف
لغتنامه دهخدا
رؤوف . [ رَ ئو ] (ع ص ) رؤف . رئوف . مهربان و سخت بسیار مهربان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رَئِف . رَأف . رَئُف . رائف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مهربان . (آنندراج )(یادداشت مؤلف ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). مشفق . (فرهنگ فارسی معی...
-
رهی پرور
لغتنامه دهخدا
رهی پرور. [ رَ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) بنده نواز. که نسبت به زیردستان مهربانی و نوازش کند. که بر بندگان و خدمتکاران مهربان و رؤف باشد : خزینه پرور مردم رهی گداز بودملک خزینه گداز آمد و رهی پرور. عنصری .فروختند بمیرند شاه هندو رابه پیش خیمه ٔ شاهنشه ره...
-
اسبغول
لغتنامه دهخدا
اسبغول . [ اَ ] (اِ) بذرقطونا. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). و وجه تسمیه ٔ او به اسبغول آنست که چون معنی غول گوش باشد و این گیاه شبیه به گوش اسب است اسبغول گویند و این در صیدنه ٔ ابی ریحان مسطور است . (فرهنگ خطی ) (فرهنگ سروری ). اسفیوش . (فرهنگ سرو...
-
دیک
لغتنامه دهخدا
دیک . (ع اِ) خروس . خروز. خروه . خره . (یادداشت مؤلف ). خروس . ج ، دیوک .و ادیاک و دیکة. و گاهی بر ماکیان هم اطلاق کنند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). قلقشندی گوید دیک سالی یک تخم میگذارد و فرق آن با تخم مرغ آن است که تخم دیک از تخم مرغ کوچکتر و ...
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رَ ] (از ع ، اِمص ) مهربانی و عطوفت و شفقت و لرس و غمخواری و نرم دلی . (ناظم الاطباء). مهربانی . (دهار) : رحم خواهی رحم کن بر اشکباررحم خواهی بر ضعیفان رحمت آر.مولوی .خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد. ح...