کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روغناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روغناس
لغتنامه دهخدا
روغناس . (اِ) رویناس و روناس . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 24). روناس . رُنّاس . روین . فُوَة. عروق حُمر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به روناس و رویناس شود.
-
جستوجو در متن
-
رناس
لغتنامه دهخدا
رناس . [ رُن ْ نا ](اِ) روناس . روغناس . رویَن . و رجوع به روناس شود.
-
رودن
لغتنامه دهخدا
رودن . [ دَ ] (اِ) رودنیاس باشد. و آن گیاهی است که چیز بدان رنگ کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). روناس . (ناظم الاطباء). رودنگ . روغناس . روین . رجوع به رونیاس و روناس و رودنگ شود.
-
روینگ
لغتنامه دهخدا
روینگ . [ ی َ] (اِ) روین . روناس . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از برهان ). فوه . روین . روناس . رویناس . روغناس . فوةالصبغ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به روناس شود.
-
روناس
لغتنامه دهخدا
روناس . (اِ) روغناس . رناس . روین . روینک . عروق الصباغین . عروق ضمر. فوه . نباتی است رنگی که بیشتر در آذربایجان و حوالی یزد روید و رنگرزی را به کار آید. (یادداشت مؤلف ). به معنی همان رودنک که جامه بدان سرخ کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ...
-
عروق
لغتنامه دهخدا
عروق . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِرق . رگهای بدن . (غیاث اللغات ). جمع عِرق است و شامل عروق بدن و شجر هر دو است . (از مخزن الادویة). رگهای بدن یعنی ورید و شریان . (ناظم الاطباء) : پس فرشته وْ دیو کشته عرضه داربهر تحریک عروق اختیار. مولوی .من به هر شهری رگی...