کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روضه خوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روضه خوانی
لغتنامه دهخدا
روضه خوانی . [ رَ ض َ /ض ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل روضه خوان . سوگواری وعزاداری حضرت سیدالشهداء و برپاداری عزای آن حضرت . (از ناظم الاطباء). و رجوع به روضه خوان و روضه شود.
-
واژههای مشابه
-
روضة
لغتنامه دهخدا
روضة. [ رَ ض َ ] (ع اِ) روضه . مرغزار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (ناظم الاطباء) : روضة ماء نهرها سلسال دوحة سجع طیرها موزون . سعدی (گلستان ).در بلاد عرب روضه های فراوان یافت شود. معروف شان آنها ه...
-
کلان روضه
لغتنامه دهخدا
کلان روضه .[ ک َ رَ / رُو ض َ / ض ِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسالت پناه محمدی صلوات اﷲ علیه وآله است . (برهان ). از القاب آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله است . (ناظم الاطباء).
-
روضه چای
لغتنامه دهخدا
روضه چای . [ رَ ض َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان اُرومیّه واقع در قسمت باختری بخش . هوای آن کوهستانی و معتدل و مالاریایی است . این دهستان 29 آبادی و 5810 تن جمعیت دارد و مرکز آن قریه ٔ زینال لو است . آب آن از رودخانه ٔ رو...
-
روضه خوان
لغتنامه دهخدا
روضه خوان . [ رَ ض َ / ض ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) کنایه از کسی که در عاشورا روضةالشهدا بر سر منابر بخواند. (از آنندراج ). کسی که شغل و پیشه ٔ وی خواندن روضه باشد. (ناظم الاطباء). آنکه ذکر مصائب حضرت حسین و دیگر افراد خاندان رسول (ص ) کند به نثر، مقابل...
-
روضه گاه
لغتنامه دهخدا
روضه گاه . [ رَ ض ِ / ض َ ] (اِ مرکب ) ظاهراً جایگاه سبزه و چمن . باغستان . چمنزار : بود در روضه گاه آن بستان چمنی بر کنار سروستان . نظامی .روضه گاهی چو صد نگار در اوسرو و شمشاد بیشمار در او. نظامی .چشم او را که مهر مازاغ است .روضه گاه برون این باغ ا...
-
روضة السلام
لغتنامه دهخدا
روضة السلام . [ رَ ض َ تُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) مرغزار سلامت . باغ آسایش و راحت ، و در دو شاهد زیر ظاهراً کنایه از بغداد است و موهم معنی لغوی آن نیز هست : بت ریزه های بدعت تبریز برگرفت تبریز شد ز رتبت او روضةالسلام . خاقانی .شاه عجم رکن دین کز آیت عد...
-
جستوجو در متن
-
خوانی
لغتنامه دهخدا
خوانی . [ خوا / خا ] (حامص ) عمل خواندن . (یادداشت بخط مؤلف ). مزید مؤخر است .- دعاخوانی ؛ عمل خواندن دعا.- روضه خوانی ؛ عمل روضه خواندن .- ریزه خوانی ؛ کنایه از ایراد گرفتن . لغز گفتن . مسائل کوچک را مورد توجه قرار دادن و بر آن عیب گرفتن .
-
پیش خوانی
لغتنامه دهخدا
پیش خوانی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) عمل پیش خوان . || عمل بحضورخواهنده . || در موسیقی و روضه خوانی یا تعزیه گردانی ، خواندن دسته جمعی چند پسر یا دختر با هم بشعر چون براعت استهلالی برابر مستمعین . پامنبری .
-
تکایا
لغتنامه دهخدا
تکایا. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تکیه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). جاهایی که در آن روضه خوانی و عزاداری کنند. رجوع به تکیه شود.
-
چل ویک منبر
لغتنامه دهخدا
چل ویک منبر.[ چ ِ ل ُ ی َ / ی ِ مِم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه نذری است که در شب عاشورا یا شب یازدهم محرم چهل ویک شمع در چهل ویک جا که منبر و روضه خوانی است ، به نیت برآورده شدن حاجات یا سلامت و بقاء عزیزان افروزند. نذری به قصد روا شدن حاجتها ...
-
بانی
لغتنامه دهخدا
بانی . (ع ص ) نعت فاعلی از بناء،برپاکننده ٔ ساختمان . بناکننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برآرنده . سازنده . بنیان کننده . سازنده ٔ بنا و عمارت . || مؤسس . پایه گذار. پی افکننده . آنکه بنا گذاشته است . اساس گذارنده . موجد. آغازکننده . - بانی تعزیه...
-
تعزیه داری
لغتنامه دهخدا
تعزیه داری . [ ت َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) روضه خوانی . (ناظم الاطباء). عمل تعزیه دار. برساختن شبیه و نمایش بعض مصائب اهل البیت (ع ). و رجوع به تعزیه شود.