کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روشندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روشندان
لغتنامه دهخدا
روشندان . [ رَ / رُو ش َ ] (اِ مرکب ) منفذ و سوراخی که در خانه ها جهت روشنایی گذارند. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (ازغیاث اللغات ). روزن و سوراخی که از آن روشنایی داخل خانه گردد. (فرهنگ فارسی معین ) روزنه . (منتهی الارب ): سعرارة؛ صب...
-
جستوجو در متن
-
سعرارة
لغتنامه دهخدا
سعرارة. [ س ِ رَ ] (ع اِ) صبح . || شعاع آفتاب . داخل روشندان که به فارسی گرد آفتاب است . (منتهی الارب ).
-
روزنة
لغتنامه دهخدا
روزنة. [ رَ زَ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب روزن . (از معرب جوالیقی ). ج ، رَوازِن . (اقرب الموارد ذیل رزن ). دریچه و تابدان و روشندان . (ناظم الاطباء).
-
نسیرم
لغتنامه دهخدا
نسیرم . [ ن َ رَ ] (اِ) نسر. (برهان قاطع). نسار. (ناظم الاطباء). جائی باشد که آفتاب بر آن کمتر تابد. (برهان قاطع) (آنندراج ). جائی که آفتاب نتابد. (جهانگیری ) (از سروری ) (از ناظم الاطباء). با نسر و نسار قیاس شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || بعض...
-
بانصر
لغتنامه دهخدا
بانصر. [ ص ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش بابلسر شهرستان بابل است . این دهستان در شمال شهر بابل واقع است و از طرف شمال بدهستان حومه ٔ بابلسر و از جنوب بدهستان بیشه از خاور به رودخانه ٔ تالار از باختر برودخانه ٔ بابل محدود است . هوای دهستان مانند...
-
دان
لغتنامه دهخدا
دان . (اِ) در آخر کلمه معنی ظرفیت بخشد. (برهان ). جای هر چیز. در کلمات مرکبه افاده ٔ معنی ظرفیت کند و هرچه بدان مضاف شود افاده کند که ظرف آن چیز بود. جای و مکان و ظرف (در کلمات مرکبه ). ترکیبات ذیل از جمله شواهد آن است که به ترتیب الفباء مرتب داشته ا...