کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روستایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روستایی
لغتنامه دهخدا
روستایی . (ص نسبی ) باشنده ٔ ده یعنی دهقان . (آنندراج ) (غیات اللغات ). قروی . (مهذب الاسماء). اهل ده . (از فرهنگ شعوری ). دهاتی و دهقان . (ناظم الاطباء). آنکه در روستا نشیند: روستایی زمین چو کرد شیارگشت عاجز که بود بس ناهار. دقیقی .طوطی بحدیث و قصه ...
-
واژههای مشابه
-
چاه روستایی
لغتنامه دهخدا
چاه روستایی . (اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر که در 30 هزارگزی خاور گناوه بر کنار راه فرعی برازجان و بوشهر به گناوه واقع شده ، جلگه ، گرمسیر و مالاریائی است و 1000 تن سکنه دارد. آبش از چاه ، محصولش غلات و خرما و شغل اهالی...
-
تریاق روستایی
لغتنامه دهخدا
تریاق روستایی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیر برادر پیاز را گویند و به عربی ثوم وفوم خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اسفیداسنج
لغتنامه دهخدا
اسفیداسنج . [ ] (اِخ ) روستایی از نواحی هرات . (معجم البلدان ).
-
کری
لغتنامه دهخدا
کری . [ ک ُ ] (اِ) در لهجه ٔ روستایی گیلان بمعنی دختر است . (یادداشت مؤلف ).
-
کورداباد
لغتنامه دهخدا
کورداباد. [ رَ ] (اِخ ) روستایی است در دروازه ٔ نیشابور. (از معجم البلدان ).
-
زمیخ
لغتنامه دهخدا
زمیخ . [ زُم ْ م َ ] (اِخ ) روستایی به بیهق . (از منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
فاوه
لغتنامه دهخدا
فاوه . [ وَ ] (اِخ ) روستایی است به طایف . (منتهی الارب ). از مخلفه های طائف است . (از معجم البلدان ).
-
فایق
لغتنامه دهخدا
فایق . [ ی ِ ] (اِخ ) روستایی است ، و از آن روستاست قریه ٔ ماودانه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
وارنا
لغتنامه دهخدا
وارنا. (اِخ ) نام روستایی در گیلان . (از جغرافیای سیاسی ایران کیهان ص 263).
-
ونج
لغتنامه دهخدا
ونج . [ وَ ن َ ] (اِخ ) معرب ونه . روستایی است از نسف . (معجم البلدان ).
-
ویگل
لغتنامه دهخدا
ویگل . [ گ ُ ] (اِخ ) محرف بیدگل است ، و آن روستایی است به کاشان . رجوع به بیدگل شود.
-
جخنة
لغتنامه دهخدا
جخنة. [ ج ُ ن َ ](ع اِ) روستایی . || سگ . (ناظم الاطباء).