کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روسبی باره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روسبی باره
لغتنامه دهخدا
روسبی باره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) روسپی باره : زنی چشمهای بغایت خوش و خوب داشت روزی از شوهرشکایت بقاضی برد قاضی روسبی باره بود از چشمهای اوش خوش آمد. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 148).
-
جستوجو در متن
-
حرف میل
لغتنامه دهخدا
حرف میل . [ ح َ ف ِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف شهوت . شمس قیس در عنوان حرف میل و شهوت گوید: باء و الف و راء است موصول به هاء بیان حرکت ، که در اواخر اسامی معنی میل و شغف دهد به چیزی ، چنانکه غلام باره و روسبی باره و سخن باره و جامه باره...
-
شاهدباز
لغتنامه دهخدا
شاهدباز. [ هَِ] (نف مرکب ) نظرباز. پاکباز اهل الجنه ؟ و فاسق که با امردان یا زنان بسیار صحبت دارد. در هندوستان شیدباز شهرت دارد. (از بهار عجم ) (از آنندراج ). فاسق لاطی . روسبی باز. (ناظم الاطباء). زن باره . امردباز. غلامباره . معشوق باز : محتسب در ق...
-
جا
لغتنامه دهخدا
جا. (اِ) معروف است که مکان و مقام باشد. (برهان ). محل . مَعان . مستقر. موضع: عَثار؛ جای هلاک و بدی . خُنُس ؛ جای آهوان . وَأطَه ؛ جای ژرف از آب و جای بلند و مرتفع. نَجد؛ جای بلند. مندح ، معاث ؛ جای فراخ . اَذین ؛ جائی که بانگ نماز از هر جهت در آنجا ...