کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روز تا روز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روز تا روز
لغتنامه دهخدا
روز تا روز.(ق مرکب ) روزهای پیاپی . روزهای متوالی : روز تا روز از این قرار نگشت کارگر بود چون ز کار نگشت .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
هفتگانی
لغتنامه دهخدا
هفتگانی . [ هََ ] (ص نسبی ) هفت تا هفت تا. آنچه هفت هفت تکرار شود : اگر دورهای هفتگانی هفت تمام بودی واجب کردی که روز بحران روز چهل ودوم و هشتادوچهارم بودی نه چهلم و هشتادم . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
نشور
لغتنامه دهخدا
نشور. [ ن ُ ] (ع مص ) نشر. رجوع به نشَر شود. || زنده شدن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ) (دهار) : جز دم داد تو که داد نویدکشته ٔ تیغ ظلم را به نشور. مسعودسعد. || زنده کردن . (منتهی الارب ). || ظاهر شدن نبات در...
-
طامة
لغتنامه دهخدا
طامة. [ طام ْ م َ ] (ع اِ) روز قیامت ، بدان جهت که غالب و فوق همه چیزهاست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در لغت روز قیامت را گویند کما فی الصراح . (کشاف اصطلاحات الفنون ). نامی است رستاخیز را. (مهذب الاسماء). قیامت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 66). روز ج...
-
عروس درپرده
لغتنامه دهخدا
عروس درپرده . [ ع َ دَ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) دوایی است که آن را کاکنج گویند. تخم آن را تا هفت روز هر روز هفت عدد هر زنی که بخورد هرگز آبستن نگردد. (برهان ) (آنندراج ). کاکنج .(منتهی الارب ). حب اللهو. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است که میوه ٔ سرخ...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...
-
استفتاح
لغتنامه دهخدا
استفتاح . [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) نصرت خواستن . (مجمل اللغة) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فیروزی جستن . (منتهی الارب ). استنصار. خواهش فیروزی . نصرت جستن . || گشودن . (منتهی الارب ). بازکردن . || گشادگی خواستن . گشاد خواستن . فتوح خواستن . طلب باز کر...
-
مبادا
لغتنامه دهخدا
مبادا. [ م َ ] (فعل دعایی و نفرینی ) مباد. (ناظم الاطباء). نبادا. خدا کند که نبود. نباید.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استعمال این لفظ در صورتی معقول است که نبودن آن امر هم متوقع باشد امّا در صورت تیقن وقوع بیجا است . (آنندراج ) : برو آفرین کرد کاوس ش...
-
رستاخیز
لغتنامه دهخدا
رستاخیز. [ رَ ] (اِ مرکب ) (از: رستا، رسته ، مُرده + خیز) رستخیز. برخاستن مردگان . بعث . (فرهنگ فارسی معین ). روز قیامت و محشر. (ناظم الاطباء). قیامت را گویند که محشر باشد. (برهان ) (از شعوری ج 2 ص 23). قیامت . (از غیاث اللغات ). روزی که مردگان به ام...
-
پریر
لغتنامه دهخدا
پریر. [ پ َ ] (ق ) مخفف پریروز. روز پیش از روز گذشته . روز قبل از دی . دو روز پیش . اوّل مِن اَمس : بر مراد دل من بود او از دی ّ و پریربر مراد دل او باشم از امروز فراز. فرخی .گر نبودم به مراد دل او دی ّ و پریربمراد دل او باشم زامروز فراز. فرخی .پریر ...
-
ربع
لغتنامه دهخدا
ربع. [ رُ ] (ع مص ) بازایستادن و خود را بازکشیدن از کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازایستادن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغة زوزنی ). || بدست سنگ برداشتن جهت آزمایش قوت . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). سنگ افراشتن . (م...
-
جزاء
لغتنامه دهخدا
جزاء. [ ج َ ] (ع مص ) پاداش دادن . (از منتهی الارب )(ترجمان القرآن عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از شرح قاموس ) (دهار). کیفر. سزا. مجازات . مزد. || پاداش نیکی و بدی عمل کسی را دادن . (از متن اللغة). || کفای...
-
تندخو
لغتنامه دهخدا
تندخو. [ ت ُ ] (ص مرکب ) تندخوی . آنکه به سهل چیز، ناخوش و بی دماغ شود. (بهار عجم ) (آنندراج ). تیزمزاج و سرکش . (ناظم الاطباء) : فلک تندخویست با هر کسی تو با او مکن تندخوئی بسی . فردوسی .با تو خو کردم و، خو باز همی باید کرداز تو ای تندخوی سنگدل تنگ ...
-
تاریخ اوستایی قدیم
لغتنامه دهخدا
تاریخ اوستایی قدیم . [ خ ِ اَ وِ یی ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آقای تقی زاده در گاه شماری آرند: اولین شکل گاه شماری که از آن (قمری کبیسه دار) در قوم اوستایی خبر داریم و اثرش باقی است «گاه شماری اوستایی قدیم » است که مربوط بفصول شمسی است و بظن قو...