کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزنه
لغتنامه دهخدا
روزنه . [ رَ / رُو زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) (از: روزن + ه تصغیر). (ارمغان سال 12 شماره ٔ 7: کافنامه بقلم کسروی از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معرب آن : روزنة، اوستا: رئوچنه . (حاشیه ٔ برهان قاطع). روزن . (شرفنامه ٔ منیری ). سوراخ . (برهان قاطع) (انجمن آر...
-
روزنه
لغتنامه دهخدا
روزنه . [ رُ زَ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از بخش باوی شهرستان اهواز با 100 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
روزنة
لغتنامه دهخدا
روزنة. [ رَ زَ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب روزن . (از معرب جوالیقی ). ج ، رَوازِن . (اقرب الموارد ذیل رزن ). دریچه و تابدان و روشندان . (ناظم الاطباء).
-
روزنه سر
لغتنامه دهخدا
روزنه سر.[ رَ / رُو زَ ن َ / ن ِ س َ ] (اِ مرکب ) هدهد و شانه بسر. (ناظم الاطباء). روزنک سر. رجوع به روزنک سر شود.
-
جستوجو در متن
-
روزنک سر
لغتنامه دهخدا
روزنک سر. [ رَ / رُو زَ س َ ] (اِ مرکب ) هدهد و شانه بسر. (ناظم الاطباء). روزنه سر. رجوع به روزنه سر شود.
-
روازن
لغتنامه دهخدا
روازن . [ رَ زِ ] (ع اِ) ج ِروزنة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). ج ِ روزن . (ناظم الاطباء). رجوع به روزن و روزنة و رواشن شود.
-
فرونگرستن
لغتنامه دهخدا
فرونگرستن . [ ف ُ ن ِ گ َ رِت َ ] (مص مرکب ) فرونگریستن . نگاه کردن . نگریستن از بالا، چنانکه از روزنه درون خانه را نگرند : روزنه ٔ دلم گشاده شد. آنجا فرونگرستم ، آنچه می جستم بدیدم . (تذکرة الاولیاء). رجوع به فرونگریستن شود.
-
کوی
لغتنامه دهخدا
کوی . [ ک ُوْ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کوة، یعنی روزنه ای . (ناظم الاطباء).
-
اخرات
لغتنامه دهخدا
اخرات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خَرت . چشمه و روزنه های سوزن و سوراخهای گوش و امثال آن . || حلقه ها در سر تنگهای ستور.
-
بادآهنج
لغتنامه دهخدا
بادآهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) دریچه یا روزنی که برای آمدن هوای تازه سازند. (آنندراج ). دریچه و روزنه . (ناظم الاطباء). رجوع به بادخان و بادگیر شود.
-
گرد آفتاب
لغتنامه دهخدا
گرد آفتاب . [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غباری باشد که در پرتو آفتاب که از روزنه بر جایی افتد ظاهر گردد و آن را به عربی سعراره خوانند. (برهان ).
-
رازفشانی
لغتنامه دهخدا
رازفشانی . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) آشکار کردن راز. کشف اسرار. آشکار و پیدا کردن راز : سر طلبی تیغزبانی مکن روزنه ای رازفشانی مکن .نظامی .
-
اسلام پناه
لغتنامه دهخدا
اسلام پناه . [ اِ پ َ ] (ص مرکب ) که اسلام را حمایت کند. مجیرالاسلام : ای درگه اسلام پناه تو گشاده بر روی زمین روزنه ٔ جان و درِ دل .حافظ.