کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزنامه نگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزنامه نگاری
لغتنامه دهخدا
روزنامه نگاری . [ م َ / م ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل روزنامه نگار. شغل روزنامه نگار. روزنامه نویسی . رجوع به روزنامه نویسی شود.
-
واژههای مشابه
-
روزنامة
لغتنامه دهخدا
روزنامة. [ م َ ] (معرب ، اِ)معرب روزنامه . (از المنجد). رجوع به روزنامه شود.
-
روزنامه چی
لغتنامه دهخدا
روزنامه چی . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) صاحب روزنامه . || روزنامه نگار. || روزنامه فروش .
-
روزنامه خوان
لغتنامه دهخدا
روزنامه خوان . [ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) خواننده ٔ روزنامه . کسی که روزنامه میخواند. توده ٔ با سواد که روزنامه های روزانه را مطالعه میکنند.
-
روزنامه فروش
لغتنامه دهخدا
روزنامه فروش . [ م َ / م ِ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ روزنامه . کسی که در دکه ٔ روزنامه فروشی ، روزنامه می فروشد.
-
روزنامه نگار
لغتنامه دهخدا
روزنامه نگار. [ م َ / م ِ ن ِ ] (نف مرکب ) صاحب برید قدیم را گویند که منصب بزرگی بوده [ است ] . (حاشیه ٔ ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272). || روزنامه نویس . نویسنده ٔ روزنامه . صاحب یا مدیر روزنامه . کسی که در روزنامه مقاله می نویسد.
-
روزنامه نویس
لغتنامه دهخدا
روزنامه نویس . [ م َ / م ِ ن ِ ] (نف مرکب ) روزنامه نویسنده . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه مباشر عمل روزنامه است و اخبار روزنامه را می نویسد. (ناظم الاطباء). کسی که مقالات یا اخبار روزنامه را تهیه میکند. (فرهنگ فارسی معین ). روزنامه نگار. رجوع به روزنام...
-
جستوجو در متن
-
نامه نگاری
لغتنامه دهخدا
نامه نگاری . [ م َ / م ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل نامه نگار. نامه نویسی . نامه نوشتن . کتابت . رجوع به نامه شود. || روزنامه نویسی .
-
روزنامج
لغتنامه دهخدا
روزنامج . [ م َ ] (معرب ، اِ) معرب روزنامه . (از الجماهر بیرونی از روزنامه نگاری در ایران بقلم آقای تقی زاده ). رجوع به روزنامه شود.
-
صحافة
لغتنامه دهخدا
صحافة. [ ص ِ ف َ ] (ع اِمص ) روزنامه نگاری (در لغت رائج امروز). (المنجد):عالم الصحافة؛ جامعه ٔ نویسندگان جرائد. (المنجد).
-
هارا
لغتنامه دهخدا
هارا. (اِخ ) تاکاشی . سیاستمدار ژاپنی که در سال 1856 م . در ماریوکا متولد شد و در سال 1921 م . در توکیو درگذشت . ابتدا به روزنامه نگاری پرداخت و سپس سیاستمدار شد.
-
موریچ
لغتنامه دهخدا
موریچ . [ م ُ ] (اِخ ) سیگموند موریچ ، داستان نویس و نمایشنامه نویس مجارستانی و از بهترین نویسندگان مجارستان در قرن بیستم بود. زندگیش در سختی گذشت . نخست به روزنامه نگاری پرداخت و بعد با نوشتن داستان کوتاهی شهرت یافت . او راست : مشعل وفادار به مرگ . ...
-
راتیسبون
لغتنامه دهخدا
راتیسبون . [ ب ُ ] (اِخ ) لوئی فورتونه گوستاو . ادیب فرانسه در سال 1827 م . در استراسبورگ تولد یافت و در 1900 م . در پاریس مرد. بعد از آنکه درکالج هانری چهارم تحصیلات کرد به ادبیات و روزنامه نگاری گرائید از 1853 م .تا 1876 م .در مذاکرات سیاسی شرکت کر...