کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزافزون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزافزون
لغتنامه دهخدا
روزافزون . [ اَ / زَف ْ ] (اِخ ) رجوع به اسکندر... شود.
-
روزافزون
لغتنامه دهخدا
روزافزون . [ اَ / زَف ْ ] (اِخ ) رجوع به رستم ... شود.
-
روزافزون
لغتنامه دهخدا
روزافزون . [ اَ / زَف ْ ] (نف مرکب ) چیزی که هر روز بیفزاید و ترقی کند. (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). مترقی . (یادداشت مؤلف ) : خرد و مردمیش روزافزون فضل و آزادگیش مادرزاد. فرخی .چه روزافزون و عالی دولت است این دولت سلطان که روزافزون بدو گشته ست ملک ...
-
واژههای مشابه
-
علی روزافزون
لغتنامه دهخدا
علی روزافزون . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن بهرام بن اسکندر روزافزون . وی در زمان حکومت سیدعبداﷲبن سیدعبدالکریم ، صاحب اختیار امور ملک و مال مازندران بود و بر اهالی آن دیار بسیار ستم می کرد تا اینکه سادات بایلکانی بر او هجوم آوردند و در نیم فرسخی ساری و...
-
اسکندر روزافزون
لغتنامه دهخدا
اسکندر روزافزون . [ اِ ک َ دَ رِ رو اَ ] (اِخ ) نوکر سید غیاث الدین و سپس سید مرتضی . والی ساری او را تربیت کرد و زمام امور ملک و مال را در قبضه ٔاختیار او نهاد. پسر او بهرام نیز در دستگاه سید محمد والی ساری بود. (حبیب السیر جزء 2 از ج 3 ص 111).
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بهرام بن اسکندر روزافزون ، صاحب مازندران . رجوع به علی روزافزون شود.
-
دائم التزاید
لغتنامه دهخدا
دائم التزاید. [ ءِ مُت ْ ت َی ُ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته فزونی گیرد. روزافزون .
-
کارافزای
لغتنامه دهخدا
کارافزای . [ اَ ] (نف مرکب ) کارافزا. کارفزا. زیادکننده ٔ کار. آنکه مشغولیت دیگری افزون کند : چون بود دولت تو روزافزون چه زیان از حسود کارافزای .انوری .
-
بضم
لغتنامه دهخدا
بضم . [ ب ُ ] (ع اِ) نفس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خوشه ٔ نوخیز روزافزون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سنبله . (اقرب الموارد).
-
یزدان دان
لغتنامه دهخدا
یزدان دان . [ ی َ ] (نف مرکب ) یزدان شناس . یزدان پرست . موحد. خداشناس : زهی مظفر پیروزبخت روزافزون زهی موحد پاکیزه دین یزدان دان . فرخی .و رجوع به یزدان شناس شود.
-
طواغیت
لغتنامه دهخدا
طواغیت . [ طَ ] (ع اِ) ج ِ طاغوت . (منتهی الارب ). رجوع به طاغوت شود : چه از طواعیت طواغیت پرستان ملول گشته بودند. (جهانگشای جوینی ). و فرّ دولت روزافزون جباران و متکبران طواغیت را در قبضه ٔ طواعیت و فرمان منقاد. (جهانگشای جوینی ). || بتخانه ها.
-
روزافزای
لغتنامه دهخدا
روزافزای . [ اَ / زَف ْ ] (نف مرکب ) آنچه روز بروز افزونی یابد : همه ترکستان بگرفت و بخانی بنشست بشرف روزافزون شد بهنر روزافزای . فرخی .|| (اِ مرکب ) نام ماه چهارم از سال یزدگردی . (ناظم الاطباء). || نام روز چهارم از ماههای ملکی . (از فرهنگ نظام ).
-
روزفزون
لغتنامه دهخدا
روزفزون . [ ف ُ / ف َ ] (نف مرکب ) روزافزون . چیزی که هر روز بیفزاید : فربه شده ست و روزفزون گنج و ملک و جاه زان نیز کاسته تن بدخواه جاه تو. فرخی .همه ترکستان بگرفت و بخانه بنشست بشرف روزفزون و بهنر ملک آرای .فرخی .و رجوع به روز افزون شود.