کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رودآور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رودآور
لغتنامه دهخدا
رودآور. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان واقع در 3هزارگزی غرب تویسرکان و یک هزارگزی شمال راه شوسه ٔ تویسرکان به کرمانشاه . منطقه ای است جلگه ای و هوایی سرد دارد. سکنه ٔ آن 1089 تن است که مذهب تشیع دارند و به لهجه ٔ کردی و فا...
-
رودآور
لغتنامه دهخدا
رودآور. [ وَ ] (اِخ ) نام رودخانه ایست . (فرهنگ جهانگیری ). در برهان قاطع رودآورد آمده است . رجوع به رودآورد شود.
-
رودآور
لغتنامه دهخدا
رودآور. [ وَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است از همدان که 93 قریه ٔ متصل آباد دارد و منسوب بدانجا را رودآوردی گویند و اصل خواجه شمس از آنجا بوده چنانکه در این مصراع از رباعی مندرج است : رودآوری و محمد حافظ نام . (از آنندراج ) (انجمن آرا). و شاید همان رودآور ...
-
جستوجو در متن
-
رودآوری
لغتنامه دهخدا
رودآوری .[ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به رودآور است که قصبه ای است از همدان . رجوع به رودآور (قصبه ای از همدان ) شود.
-
رودآورد
لغتنامه دهخدا
رودآورد. [ وَ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است و در مؤیدالفضلا بحذف دال آخر نوشته اند. (برهان قاطع). رجوع به رودآور شود.
-
مسکان
لغتنامه دهخدا
مسکان . [ م ُ ] (اِخ ) مشکان . نام قریه ای به فیروزآباد فارس و قریه ای به اصطخر و قریه ای به همدان نزدیک رودآور. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مشکان شود.
-
مشکان
لغتنامه دهخدا
مشکان . [ م ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال روز راور از نواحی همدان . (از لباب الانساب جزء 3 ص 144). نام شهری از اعمال همدان نزدیک قریه ٔ رودآور. (یادداشت مؤلف ).
-
چواله
لغتنامه دهخدا
چواله . [ چ ُ آ؟ ] (اِخ ) مزرعه ای است ازمزارع رودآور تویسرکان یکصدوسی جریب زمین دارد و بدون رعیت است . ملکی مرحوم میرزا شفیع تویسرکانی و موقوفه ٔ امام حسین (ع ) است . (مرآت البلدان ج 4 ص 275).
-
رودراور
لغتنامه دهخدا
رودراور. [ وَ ] (اِخ ) قصبه ای است از قصبات سکان و توی و دیه سرکان با هفتاد موضع دیگر به پنج ناحیت موضع (کذا) چون هندرود و سرکان رود و کرزان رود و لامجانرود و برزمهین از توابع آن . هوایش معتدل است و آبش از کوه الوند جاری است و زمینش مرتفع تمام باشد و...
-
آور
لغتنامه دهخدا
آور. [ وَ ] (نف مرخم ) مخفف آورنده : بارآور. برآور: درختی بارآور یا برآور. دین آور. سودائی زیان آور. معاملتی سودآور. شرم آور. ننگ آور : جهاندار گفتا به نام خدای بدین نام دین آور پاکرای . دقیقی .به ره هست چندانکه آید بکاردرختان بارآور سایه دار. فردوسی...