کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روحانیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روحانیات
لغتنامه دهخدا
روحانیات . [ نی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ روحانیة. رجوع به روحانیة شود.- عالم روحانیات ؛ عالم عقول و نفوس مجرده . (فرهنگ علوم عقلی سجادی ص 281). و رجوع به عالم روحانی (ذیل روحانی ) شود.
-
واژههای مشابه
-
اصحاب روحانیات
لغتنامه دهخدا
اصحاب روحانیات . [ اَ ب ِ نی یا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روحانی بضم منسوب به روح است که جوهری مجرد باشد و روحانی بفتح منسوب به رَوح است که حالت خاصی از حالات روح است وبنابرین روح و رَوح نزدیک بهم اند. و در اینجا کلمه منسوب به روح بضم است . مذهب این...
-
جستوجو در متن
-
روحانیة
لغتنامه دهخدا
روحانیة. [ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث روحانی . ج ، روحانیات . || (مص جعلی ، اِمص ) مذهب قائلین به غیرمادی بودن نفس . (از المنجد). و رجوع به روحانیت شود.
-
اصحاب هیاکل
لغتنامه دهخدا
اصحاب هیاکل . [ اَ ب ِ هََ ک ِ ] (اِخ ) ستاره پرستانند و ایشان گویند وسایط میان ما و رب الارباب هیاکلند زیرا که روحانیات از ما غایبند. (نفایس الفنون ). و شهرستانی آرد: اصحاب هیاکل و اشخاص گروهی از فِرَق صابئةاند. اصحاب روحانیات چون دریافتند که ناگزیر...
-
زردان
لغتنامه دهخدا
زردان . [ زَ ] (اِخ ) یکی از اکابر مجوس است و اهل او را زردانیه گویند و اعتقاد آنان آن است که یزدان اشخاص بسیار از روحانیات احداث نموده است و اهرمن از فکر او بهم رسید و زردان ، نه هزار و نهصد و نود و نه سال ایستاده عبادت کرد. (برهان ) (آنندراج ). یکی...
-
مثالیه
لغتنامه دهخدا
مثالیه . [ م ِ لی ی َ /ی ِ ] (ع ص نسبی ) مؤنث مثالی . رجوع به مثالی شود.- اشباح مثالیه ؛ بعضی از فلاسفه قائلند که میان مجردات محض و مادیات عالمی است که آن را عالم اشباح نامندکه برزخ میان روحانیات و جسمانیات است و از آن جهت اشباح گویند که دارای مقدا...
-
صابئین
لغتنامه دهخدا
صابئین . [ ب ِ ] (اِخ ) صابئه . نامی که به دو فرقه ٔ کاملاً مشخص اطلاق میشود: 1 - ماندائی ها یا صبه ، فرقه ٔ یهودی و مسیحی بین النهرین (مسیحیان پیرو یحیی معمد). 2 - صابئین حران ، فرقه ٔ مشرک که مدتها در دوره ٔ اسلام وجود داشتند. صابئین که در قرآن ذکر...
-
شقاوت
لغتنامه دهخدا
شقاوت . [ ش َ / ش ِ وَ ] (از ع ، اِمص ) نکبت و خواری و بدبختی و پریشانی . (ناظم الاطباء). بدبختی . (غیاث اللغات ). شقا. شقاء. شقو. شقوت . شقوة. عسر.شدت . سختی . نکبت . بداختری . مقابل سعادت . خلاف سعادت .نقیض سعادت . مقابل نیک اختری . (یادداشت مؤلف ...
-
مینو
لغتنامه دهخدا
مینو. (اِ) آسمان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). عالم علوی . (آنندراج ) (غیاث ) (رشیدی ). مقابل گیتی که عالم سفلی است . (آنندراج ). چرخ . (آنندراج ). فلک . (غیاث ) : اگر نواختری دادت به مینوابی مه ، اختران باشد نه نیکو. فخرالدین ...
-
باد صبا
لغتنامه دهخدا
باد صبا. [ دِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بادیست که از مابین شرق و شمال وزد و بادبرین همین است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بادی که از مابین مشرق و شمال وزد. (ناظم الاطباء). باد صبا و شمال نافع است . (آنندراج : باد فرودین ). باد برین . (صحاح...
-
موت
لغتنامه دهخدا
موت . [ م َ ] (ع اِ) مرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). ثکل . ثکله . کام . (مجمل التواریخ و القصص ص 326). واقعه . منیة. درگذشت . فوت . اجل . حتف . وفات . ممات . مرگ . هوش . هلاک . مردن . مقابل حیات . مقابل زند...
-
صبا
لغتنامه دهخدا
صبا. [ ص َ ] (ع اِ) باد برین که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا بنات نعش است و آن را قبول هم نامند خلاف دبور. (منتهی الارب ). بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است . (برهان قاطع ذیل بادصبا). باد مشرق . (مهذب الاسماء). باد پیش . در ...
-
حشویه
لغتنامه دهخدا
حشویه . [ ح َش ْ وی ی َ / ح َ ش َ وی ی َ ] (اِخ ) طوایفی هستند از مبتدعة و معتزلة و مرجیة و جبریة و شیعة و خوارج (از نظر اهل سنت و جماعت ). تهانوی گوید: گروهی هستند که به ظواهرآیات کلام آلهی متمسک شده و به تجسم و غیره قائل گردیده . و آنان یکی از فرقه...