کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روبیل
لغتنامه دهخدا
روبیل . (اِخ ) موضعی است در حوالی شوشتر، و گویند قبر روبیل مهین فرزند یعقوب است و بغایت بعید مینماید. (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
-
روبیل
لغتنامه دهخدا
روبیل . (اِخ ) یا روبین . نام پسر بزرگ یعقوب است از «لیا» دختر بزرگتر لیان که خال یعقوب بود. در مجمل التواریخ و القصص آمده : روبیل و شمعون و یهودا و لاوی و ریالون و لسحر از لیا زادند - انتهی . و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 (فهرست ) و «روبین » شود.
-
جستوجو در متن
-
روبن
لغتنامه دهخدا
روبن . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از دوازده فرزند یعقوب است . رجوع به روبیل و روبین و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
روبین
لغتنامه دهخدا
روبین . (اِخ ) نام یکی از دوازده پسر یعقوب که از لیادختر بزرگتر خال وی زاده شد. روبیل . روفین . روبین . راوبین نخستین پسر یعقوب از زوجه ٔ او لیئه بود که بسبب ارتکاب گناه حق اول زادگی را از دست داد. (قاموس کتاب مقدس ذیل راوبین ). در تاریخ گزیده به صور...
-
لیا
لغتنامه دهخدا
لیا. [ ل ِی ْ یا ] (اِخ ) نام یکی از دو دختر شعیب ، زن یعقوب . نام دختر مهتر لیان که یعقوب او را تزویج کرد و یعقوب را شش فرزند از بطن وی در وجود آمد: روبیل ، شمعون ، لاوی ، یهودا، زبالون (زابلون ، قاموس الاعلام ترکی )، یشجر یا بشناجر (اساحر، قاموس ال...
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش َدد ] (اِخ ) یا آشد. نام برادر یوسف علیه السلام . (منتهی الارب ). ظاهراً این کلمه محرف اشیر یا اَشِر است زیرا چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است ، اسامی برادران یوسف اینهاست : روبیل ، شمعون ، لاوی ، یهودا، ریالون ، یشجر، ذان ، یقتالی...
-
ابویحیی
لغتنامه دهخدا
ابویحیی . [ اَ بو ی َ یا ] (اِخ ) مروزی . ابن ابی اصیبعه در ترجمه ٔ ابونصر فارابی آرد که : شیخ ابوسلیمان محمدبن طاهربن بهرام سجستانی در تعالیق خویش آورده است که یحیی بن عدی وی را خبر داد که متی (بن یونان ) ایساغوجی را از مردی نصرانی فراگرفت و قاطیقور...
-
ابن سراج
لغتنامه دهخدا
ابن سراج . [ اِ ن ُ س َرْ را ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن عبداﷲبن روبیل ، معروف به ابن سراج غرناطی شاعر. متفنن در فنون عدیده و طبیب مبرز. شهرت تألیفات او سبب شد که سلطان محمدبن محمد او را طبیب خاص خویش کرد. ابن سراج طب را نزد ابوجعفر راقوتی مرسی فراگر...
-
اشترقفا
لغتنامه دهخدا
اشترقفا. [ ] (اِخ ) این کلمه در فهرست رجال تاریخ گزیده ضبط شده و در متن تاریخ چنین آمده است : یهودا، لاوی ، روقین ، شمعون ، مساخارذ، بالون ، دان ، حاد، مفتایل ، اشترقفا، ابنیامین . این یازده پسران یعقوب علیه السلام اند ایشان را اسباط خوانند. (تاریخ گ...
-
یعقوب
لغتنامه دهخدا
یعقوب . [ ی َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم . نام پسر اسحاق پیغمبر و او را اسرائیل نیز گویند و با عیصو از یک شکم زاییده شدند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام پیغمبری که پدر یوسف بود و این لفظ عبرانی است نه عربی . (آنندراج ) (غیاث ). یکی از انبی...
-
چکیدن
لغتنامه دهخدا
چکیدن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) اندک ریخته شدن . (آنندراج ). معروف است . (غیاث ). ریزان شدن مایع به شکل قطره . (ناظم الاطباء). ریختن مایع به شکل قطره . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). اِنمِجاج . تَقَطﱡر. تَکَوﱡر. رَش . قَطَر. قَطر. قُطور. وَدق . استی...
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) قصبه ای است به اُردن ، طبرانی منسوب به آن . (منتهی الارب ). نام شهری بر ساحل غربی دریاچه ٔ طبریه . محلی است از اردن از مضافات شام . (رساله ٔ مسکوکات مقریزی ) بشام قصبه ٔ ناحیت اردن است ، شهری است خرم و آبادان و بانعمت...