کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روایع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روایع
لغتنامه دهخدا
روایع. [ رَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) صورتی فارسی است از روائع، ج ِ رائعة، بمعنی آنکه یا آنچه حسن یا شجاعت او مردم را به شگفت آورد : این کلمات از روایع حکمت اوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). جایی که بأس حسام ... روی نمود به خوادع کلام و روادع ملام و روایع صحایف...
-
واژههای همآوا
-
روایا
لغتنامه دهخدا
روایا. (اِخ ) جزء ناحیه ٔ «پوی ددم » در «کلرمن فراند» از کشور فرانسه ، و 3650 تن سکنه دارد.
-
روایا
لغتنامه دهخدا
روایا. [ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راویة. (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || پیشوایان قوم ، زیرا آنان دیات از قبیله برمیدارند و گویند: قتلنا الروایا وابحنا الزوایا؛ ای قتلنا السادة و ابحنا البیوت . (از معجم متن اللغة). || (اِ) بمعنی روایات که ج ِ رِوای...
-
جستوجو در متن
-
استنفار
لغتنامه دهخدا
استنفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برمیدن . (زوزنی ). رمیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ): کأنهم حمر مستنفرة فرّت من قسورة. (قرآن 50/74 و 51)؛ ای نافرة. (منتهی الارب ) : از آنجا که شمول لطایف عواطف پادشاهانه و روایع صنایعشهنشاهانه ٔ پادشاه بود استی...
-
استیحاش
لغتنامه دهخدا
استیحاش . [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین شدن . (منتهی الارب ). دژم و ناخوش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). غمگین شدن . ناخوشدلی . دلتنگی . (زمخشری ). || آزردگی . (زمخشری ). || وحشت یافتن . (منتهی الارب ). وحشت . رمیدن : از آنجا که شمول لطایف عواطف پادش...
-
بدایع
لغتنامه دهخدا
بدایع. [ ب َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای تازه و نادر و عجیب . (ناظم الاطباء). تازه ها. نوباوه ها. نوپدیدکرده ها. نوآورده ها : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز هر بدایعی که بجویی برونشان . فرخی .و بدایع ابداع را در عالم کون و فساد پیدا کرد. (کلیله و دمن...
-
عزائم
لغتنامه دهخدا
عزائم . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عزایم . ج ِ عزیمة. (اقرب الموارد) (دهار) (منتهی الارب ). رجوع به عزیمة شود. اراده ٔ قوی . قصد. آهنگ : عرفت اﷲ بفسخ العزائم و نقض الهمم (نهج البلاغه )؛ خداوند را از گسیختن اراده ها و تصمیمات و نقض کردن همت ها و قصدها شناخته ا...
-
حمیدالدین محمودی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) القاضی الامام حمیدالدین افتخار الافاضل علی بن عمرالمحمودی قدوه ٔ افاضل عصر و والی و متصرف بر ولایت نظم و نثر، لطف طبع او بی اندازه و بستان فضایل از نسیم شمایل او طری و تازه ، بدایع بیان او را لطافت شم...