کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روایان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روایان
لغتنامه دهخدا
روایان . (اِخ ) نام شهری است در مغرب فرانسه از ایالت شارانت ماریتیم که مطابق سرشماری سال 1954 م . دارای 11256 تن سکنه است . (از دائرةالمعارف بریتانیکا).
-
جستوجو در متن
-
خربانی
لغتنامه دهخدا
خربانی . [ خ َ نی ی ] (اِخ ) سری بن سهل بن خربان جندیشابوری . خربانی از روایان بود. از عبداﷲبن رشید و دیگران روایت حدیث دارد و از او جماعتی چون عبدالصمدبن علی حدیث می کنند. (از انساب سمعانی ).
-
فرناک
لغتنامه دهخدا
فرناک . [ ف ِ ] (اِخ ) نام دو تن از پادشاهان خانواده ٔ پُنت که پس از سلسله ٔ اول فرمان روایان کاپادوکیه جانشین آنها شدند. از این دو پادشاه یکی فرناک اول است که بین سالهای 190 تا 169 ق .م . سلطنت کرده و دیگر نوه ٔ برادر اوست که از سال 63 تا 47 ق .م . ...
-
راوی
لغتنامه دهخدا
راوی . (ع ص ، اِ) نگهبان اسبان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آب دهنده ٔ حیوانات . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ). آب آورنده . ج ، روات . راوون : روی علی اهله یا روی لهم ؛ یعنی برای آنان آب آورد. (از اقرب الموارد). || نقل ...