کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روانی
لغتنامه دهخدا
روانی . [ رَ ] (حامص ) جریان . سیلان . (ناظم الاطباء). رجوع به روان شود : خسروا طبعم به اقبال جمالت زنده گشت آب را آری حیات اندر روانی آمده ست . سنائی .جِرْیة؛ روانی آب . مَرَحان ؛ روانی اشک چشم . دِرّة؛ بسیاری شیر و روانی آن . (منتهی الارب ). || میع...
-
روانی
لغتنامه دهخدا
روانی . [ رَ ](اِخ ) از شاعران قرن دهم عثمانی است . وی در ادرنه متولد شد و بسال 930 هَ . ق . درگذشت . این شاعر معاصر سلطان سلیم خان و مورد توجه و التفات وی بود. از آثاراو منظومه ای است بنام عشرت نامه و غزلیات فراوانی نیز بدو منسوب است . و رجوع به قام...
-
واژههای مشابه
-
نوشین روانی
لغتنامه دهخدا
نوشین روانی . [ رَ ] (ص نسبی ) انوشیروانی . منسوب به انوشیروان . رجوع به نوشیروانی شود.
-
تربیت روانی
لغتنامه دهخدا
تربیت روانی . [ ت َ ی َ ت ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تربیت روحی . پرورش روانی . آنچه مربوط به تربیت روان باشد. اصولی که بر اساس آن می توان روان کودکان را تا سرحد کمال از انحراف و گرفتار شدن به عقده های روانی و جز آن بازداشت واستعدادهای مختلف آنان...
-
روشن روانی
لغتنامه دهخدا
روشن روانی . [ رَ / رُو ش َ رَ ] (حامص مرکب ) صفت روشن روان . روشندلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روشن روان و روشندلی شود.
-
روانی اکبرآبادی
لغتنامه دهخدا
روانی اکبرآبادی . [ رَ ی ِ اَ ب َ ] (اِخ ) (ملا وحید...) صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: از انفاس طیبه اش روح و روان سخن و سخنوران تازه و در سلامت ذهن و استقامت طبع به وحیدی بلندآوازه . شعر ذیل از اوست :نوای زاهد و مرغ چمن خداطلبی است ثنای اوست اگر پارسی ...
-
روانی دادن
لغتنامه دهخدا
روانی دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) فرستادن . ارسال کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || سبب رایج شدن . (ناظم الاطباء). || سبب شدن آنکه چیزی بها و قیمت خود را دارا شود. || سبب اجرای حکم شدن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
روانی لاهوری
لغتنامه دهخدا
روانی لاهوری . [ رَ ی ِ ] (اِخ ) نامش ملا حیدر برادر ناطق از سکنه ٔ شهر لاهور بود. ابتداءروانی تخلص کرد و آخر کار به لکنتی که داشت از روانی درگذشته لکنتی اختیار فرمود. این ابیات از اوست :ترک چشم او ز مستی هرچه با من راز گفت غمزه ٔ غماز باآن شوخ یک یک...
-
پاک روانی
لغتنامه دهخدا
پاک روانی .[ رَ ] (حامص مرکب ) پاکدرونی . پاکدامنی . پارسائی .
-
جستوجو در متن
-
لینت داشتن
لغتنامه دهخدا
لینت داشتن . [ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) روانی داشتن . نرمی داشتن .
-
میعان
لغتنامه دهخدا
میعان . [ م َ ی َ ] (ع اِمص ) روانی و گداختگی . (ناظم الاطباء). روانی . آبناکی . (یادداشت مؤلف ).- میعان داشتن ؛ روان شدن . جاری گشتن .
-
وتی
لغتنامه دهخدا
وتی . [ وَ تا ](ع اِمص ) روانی ریم و چرک از ریش . (ناظم الاطباء).
-
دوش
لغتنامه دهخدا
دوش . [ دَ وِ ] (اِمص ) دویدن . دویدگی . || روانی . جریان . (ناظم الاطباء).