کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رواندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رواندن
لغتنامه دهخدا
رواندن . [ رَ دَ ] (مص ) راه بردن . به راه رفتن واداشتن . روانیدن : آن خدای که قادر است که ایشان را بر پاها برواند قادر است که در قیامت برو برد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و رجوع به روانیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
روانیدن
لغتنامه دهخدا
روانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) جاری کردن . جریان دادن . (از اشتینگاس ): اِمْعان ؛ رفتن آب و روانیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رواندن شود. || رایج کردن . سبب رایج شدن . || فرستادن . ارسال کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). || مناسب و لایق شدن...
-
حذف
لغتنامه دهخدا
حذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و برکندن از آن . (از منتهی الارب ). || بریدن . (زوزنی ). پاره ای از سر و جز آن بریدن . پاره ا...