کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رواتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رواتی
لغتنامه دهخدا
رواتی . (ص نسبی ) در تداول عوام ، صوری . ظاهری : دوستی فلان رواتی است . رجوع به برو در ذیل کلمه ٔ رو شود. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
رواطی
لغتنامه دهخدا
رواطی .[ رَ ] (اِخ ) نام مواضعی است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
ایلاتی
لغتنامه دهخدا
ایلاتی . (ص نسبی ) (مرکب از ایل ترکی و آتی علامت جمع (یا ات + ی ) و این نوع نسبت در دهاتی و روآتی نیز هست ) منسوب به ایلات .- زندگی ایلاتی ؛ زندگی به روش مردم چادرنشین . چون مردم ایلات . چون زندگی مردم ایل .
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید. گویند: عبدان از او نام برده ولی این خطاست چه این نام بواسطه ٔ تصحیف و افتادگی پیش آمده است ، زیرا در سلسله ٔ رواتی که عبدان آورده خالدبن سعد است نه خالدبن سعید. (از الاصابة قسم 4 ج 1 ص 154).
-
فتح بن ادریس
لغتنامه دهخدا
فتح بن ادریس . [ ف َح ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن نصر کاتب ، مکنی به ابوالفضل وی در محرم سال 315 هَ . ق . درگذشت . او از جمله رواتی است که از الرمانی محمدبن یحیی ، و حمیدبن مسعدة روایت حدیث کرده است . (از ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 157).
-
خراط
لغتنامه دهخدا
خراط. [ خ َرْ را ] (اِخ ) حمیدبن زیاد خراط، مکنی به ابوصخر از اهل مدینه بود و مولای بنی هاشم . او از نافع و محمدبن کعب و گروهی روایت دارد و احمدبن حنبل او را از رواتی آورده که بدانها بأسی نیست ، ولی یحیی بن معین او رااز راویان ضعیف ذکر کرده است . (ا...
-
علامه دهلوی
لغتنامه دهخدا
علامه دهلوی . [ ع َل ْ لا م َ دِ ل َ ] (اِخ ) ابن عنایت احمدخان متخلص به «کامل ». از علمای امامیه ٔ اوایل قرن 13 هجری هندوستان که در سال 1235 هَ . ق . وفات کرد. او راست : تنبیه اهل الکمال و الانصاف علی اختلال رجال اهل الخلاف ، که در آن اسامی رواتی را...
-
قرائة
لغتنامه دهخدا
قرائة. [ ق ِ ءَ ] (ع مص ) خواندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خواندن قرآن . (منتهی الارب ). تهانوی گوید: قرائت علمی است که در آن از صورتهای نظم کلام خدای تعالی از جهت وجوه اختلافات متواتره بحث میکند و مبادی آن مقدمات تواتری است . قرائت نیز از ...