کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهیدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهیدة
لغتنامه دهخدا
رهیدة. [ رَ دَ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نازک اندام تازه روی . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || نوعی از طعام که از گندم کوفته و شیر ترتیب دهند. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
رهیده
لغتنامه دهخدا
رهیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف / نف )نجات یافته . خلاص شده . (فرهنگ فارسی معین ). فائز. مستخلص . (یادداشت مؤلف ). منجو. (منتهی الارب ): انهیار؛ رهیده شدن . انقیاص ؛ رهیده شدن . انبشاق ؛ رهیده شدن بندآب . (تاج المصادر بیهقی ). هور؛ رهیده شدن . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
نارهیده
لغتنامه دهخدا
نارهیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نرهیده . خلاص نیافته . گرفتار، مقابل رهیده . رجوع به رهیده شود.
-
منجو
لغتنامه دهخدا
منجو. [ م َ ج ُوو ] (ع ص ) بریده . (منتهی الارب ). بریده و قطع شده . (ناظم الاطباء). || رهیده . (منتهی الارب ). رهیده . رسته شده . (از ناظم الاطباء).
-
رهیدگی
لغتنامه دهخدا
رهیدگی . [ رَ دَ / دِ ] (حامص ) صفت و حالت رهیده . رهیدن . رستن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رستن و رهیدن شود.
-
نارسته
لغتنامه دهخدا
نارسته . [ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نرسته . نرهیده . مقابل رسته ، به معنی رهیده و خلاص یافته . رجوع به رسته شود.
-
نجات یافته
لغتنامه دهخدا
نجات یافته . [ ن َ / ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) رسته . رهیده . رستگار.
-
رها
لغتنامه دهخدا
رها. [ رَ ] (نف ) خلاص . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). جدا. آزاد : ز شادی مبادا دل او رهاشدم من ز غم در دم اژدها. فردوسی .رها نیست از مرگ پران عقاب چو در بیشه شیر و چو ماهی در آب . فردوسی .رها نیست از چنگ و منقار مرگ سرپشه و مور تا پی...
-
انقیاص
لغتنامه دهخدا
انقیاص . [ اِ ] (ع مص ) فرودریدن و ریخته شدن ریگ و خاک چاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ریخته شدن ریگ و خاک . (از اقرب الموارد). رهیده شدن و از بن برکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ریهیده شدن . (مصادر زوزنی ). واریز کردن . (یادداشت مؤلف ). || ا...
-
رهیدن
لغتنامه دهخدا
رهیدن . [ رَ دَ ](مص ) رَستَن . ابلال . بلول . نجات . رستگار شدن . نجات یافتن . خلاص شدن (از بند و قید). آزاد شدن . (یادداشت مؤلف ). خلاص یافتن . (شرفنامه ٔ منیری ). خلاص شدن . نجات یافتن . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). انجاع . (منتهی الارب ). اف...
-
ناجی
لغتنامه دهخدا
ناجی . (ع ص ) رستگار از عقوبت . نجات یابنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رهنده و خلاص شونده . (ناظم الاطباء). نجات یابنده و رستگار. (فرهنگ نظام ). رهنده . (شمس اللغات ). نجات یافته . رهائی یافته . رسته . رستگار. رهیده . خلاص یافته مقاب...
-
انبثاق
لغتنامه دهخدا
انبثاق . [ اِم ْب ِ ] (ع مص ) ریهیده شدن بندآب . (مصادر زوزنی ). رهیده شدن بندآب . (از تاج المصادر بیهقی ). دریدن بندآب . (ناظم الاطباء). انبثق ؛ درید بندآب . (منتهی الارب ). انفجار. (یادداشت مؤلف ). || برآمدن و روان شدن آب . (ناظم الاطباء): انبثق ا...
-
لطیفة
لغتنامه دهخدا
لطیفة. [ ل َ ف َ ] (ع ص ، اِ) لطیفه . تأنیث لطیف . هر چیز نکو. (آنندراج ). چیزی نیک . (غیاث ). || گفتاری نرم . کلامی مختصر در غایت حسن و خوبی . فارسیان به معنی سخن نیکو استعمال کنند. (آنندراج ). سخن باریک و خوش . چربک . خرده . نکته . دقیقه : بذله . ...