کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهوم
لغتنامه دهخدا
رهوم . [ رَ ] (ع ص ) گوسپند لاغر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مرد سست رای سست کار که به وی گمان رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
رحوم
لغتنامه دهخدا
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) قاضی که نامه ای به ارتخشتای پادشاه نوشت که کار تعمیر دیوارها و هیکل اورشلیم را در تأخیر اندازد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوم
لغتنامه دهخدا
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) لاوی که در مرمت حصار اورشلیم کمک کرد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوم
لغتنامه دهخدا
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) یکی از آنان که عهدنامه را مهر کردند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوم
لغتنامه دهخدا
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) یکی از کسانی که با زروبابل مراجعت نمودند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
رحوم
لغتنامه دهخدا
رحوم . [ رَ ] (ع ص ) رَحْماء. (از ناظم الاطباء). راحم . (از اقرب الموارد). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار رحم گردد و بمیرد، یا علتی است که در زهدان عارض شود و مانع قبول آب منی گردد، یا آنکه بزاید و سلای آن برنیاید. (منتهی الارب ) (از آنندراج )....