کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهم
لغتنامه دهخدا
رهم . [ رَ ] (ع مص ) باران آمدن . (دهار). باران اندک آمدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
رهم
لغتنامه دهخدا
رهم . [ رِ هََ ] (ع اِ) ج ِ رِهمَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). رجوع به رهمة شود.
-
واژههای همآوا
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رَ ] (از ع ، اِمص ) مهربانی و عطوفت و شفقت و لرس و غمخواری و نرم دلی . (ناظم الاطباء). مهربانی . (دهار) : رحم خواهی رحم کن بر اشکباررحم خواهی بر ضعیفان رحمت آر.مولوی .خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد. ح...
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رَ ] (ع اِ) رِحْم . رَحِم . زهدان (و هی مؤنثة). (از ناظم الاطباء). و رجوع به رَحِم و رِحْم شود. || خویشی و قرابت و اسباب آن . ج ، ارحام . (منتهی الارب ). و رجوع به رَحِم و رِحْم شود.
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رَ ] (ع مص ) مصدر به معنی رحامة. (ناظم الاطباء).و رجوع به رحامة و رَحَم شود. نالیدن شتر از زهدان پس از زه . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد).
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رَ ح َ ] (ع مص ) رَحْم . مصدر به معنی رحامة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رَحِمت ْ رَحَماً و رَحْماً؛ یعنی بیمار رَحَم گردید. (منتهی الارب ). و رجوع به رحامة و رَحْم شود.
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رَ ح ِ ] (ع اِ) رَحْم . رِحْم . زهدان و آن مؤنث است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جای کودک در شکم و آن را زهدان گویند. (از منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (لغت فرس اسدی ) (دهار). زهدان . (ترجمان ا...
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رِ ] (ع اِ) رَحِم . رَحْم . رجوع به رَحِم در همه ٔ معانی شود.
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رُ ] (ع مص ) رُحُم . رحمت . بخشیدن کسی را و مهربانی و عطوفت نمودن بر او. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بخشودن . مهربانی کردن . (منتهی الارب ). و رجوع به رحمت شود. رَحِم َ اﷲ العباد و بهم ؛ رسید به بندگان رحمت و بخشش خدا. (ناظم الاطباء).- ...
-
رحم
لغتنامه دهخدا
رحم . [ رُ ح ُ ] (ع مص ) رُحْم . رجوع به رُحْم شود.
-
جستوجو در متن
-
دینار
لغتنامه دهخدا
دینار. (اِخ ) نام ابوحازم تمار مولی ابی رهم و تابعی است . (یادداشت دهخدا).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) خیاط. از روات حدیث است . او از ابی رهم غفاری و از وی سعیدبن هلال روایت کند.
-
ارخ
لغتنامه دهخدا
ارخ . [ اَ رَ ] (اِخ ) قریه ای است در اِجاء، یکی از دو کوه طی ، بنی رُهم را. (معجم البلدان ).