کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهص
لغتنامه دهخدا
رهص . [ رَ ] (ع مص ) سخت گرفتن کسی را به تقاضا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دیوار گل ساختن و چینه گذاشتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به گل دیوار گرفتن و بعض آن را بر بعض نهادن . (از آنندراج ). || بنیاد نهادن . (از ت...
-
رهص
لغتنامه دهخدا
رهص . [ رَ هََ ] (ع مص ) (مجهولاً) سوده سم گردیدن اسب از سنگ و جز آن و کذلک الابل و غیرها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لنگیدن ستور از رفتن . (از دهار) (از تاج المصادر بیهقی ).
-
رهص
لغتنامه دهخدا
رهص . [ رِ ] (معرب ،اِ) چینه ٔ بن دیوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بیخ و بنیاد دیوار. (از غیاث اللغات ). آخیز. باخز. مهره ٔ دیوار. (یادداشت مؤلف ). || گل که بدان دیوار سازند و بعض آن را بر بعض نهند و به فارسی پاخیره...
-
واژههای همآوا
-
رحس
لغتنامه دهخدا
رحس . [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن ابر. || تهدید کردن . (مصادر اللغة زوزنی ).
-
رهس
لغتنامه دهخدا
رهس . [ رَ ] (ع مص ) سخت پاسپر کردن راهی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). سخت سپردن . (منتهی الارب ). سخت پایمال کردن و سخت سپردن . (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
آخیز
لغتنامه دهخدا
آخیز. (اِ) قالب خشت . مهره ٔ دیوار. رهص . باخز.
-
مرهوص
لغتنامه دهخدا
مرهوص . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رهص . رجوع به رهص شود. || فرس مرهوص ؛ اسب سوده سم از سنگ و جز آن . (منتهی الارب ). اسب که دچار «رهصة» شده باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به رهصة شود.
-
باخره
لغتنامه دهخدا
باخره . [ ] (اِ) چینه . لاد. رهص . (دهار). در نسخه ٔ خطی دهار چنین است . محتمل است باخزه باشد. رجوع به باخه زن و باخسه شود.
-
پاخیره
لغتنامه دهخدا
پاخیره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رِهص . پَی . بنای دیوار و خانه . (برهان ).
-
دمص
لغتنامه دهخدا
دمص . [ دِ ] (ع اِ) رسته ٔ بنا و یا چینه ٔ دیوار، و هرچه بر طراز رسته ٔ بنا باشد دمص ، و رسته ٔ بنا را رهص گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
رهصة
لغتنامه دهخدا
رهصة. [ رَ ص َ ] (ع اِ) سودگی سم ستور از سنگ و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آب که در سم ستور افتد. (مهذب الاسماء). رجوع به رهسة و رهص و صبح الاعشی ج 2 ص 28 شود.
-
لنگیدن
لغتنامه دهخدا
لنگیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) چون اعرجی رفتن . عرج . اعرج بودن . رفتن در حالی که به سوی وحشی خمد، نه به دیگر سوی . از یک پای صدمه دیدن و گاه ِ رفتن به یک سوی بلند و کوتاه شدن . شلیدن . شل زدن . لنگان رفتن . ظلع. قلز. (منتهی الارب ): لنگیدن کسی ؛ شلان رفت...
-
چینه
لغتنامه دهخدا
چینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چنه . دانه ٔ مرغان . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). دانه ای که مرغان خورند. (غیاث اللغات ). علف مرغ بود. (اوبهی ). دانه که مرغان خورند. آنچه از دانه و جز آن که مرغ به منقار از زمین چیند. (یادداشت مؤلف ). در تداول گناباد خ...