کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهشی
لغتنامه دهخدا
رهشی . [ رَ ] (اِ) ارده که با عسل و شیره و دوشاب مخلوط کرده ، خورند. (آنندراج ) (از یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). به فارسی ارده نامند وآن کنجد بوداده ٔ مقشر است که از ساییدن بسیار مایع گردد و روغن از آن جدا نکنند. مصلحش عسل و سرکه است .(از تحفه ٔ ح...
-
جستوجو در متن
-
ارده حلوا
لغتنامه دهخدا
ارده حلوا. [ اَ دَ / دِ ح َل ْ ] (اِ مرکب ) رهشه . رهشی . حلواارده . رجوع به ارده شود.
-
رهش
لغتنامه دهخدا
رهش . [ رِ هَِ ] (اِ) کنجد کوفته .ارده . سِمسِم کوفته . سمسم مطحون . (یادداشت مؤلف ). کنجد آس کرده . (از دهار). رجوع به رهشه و رهشی شود.
-
رهشه
لغتنامه دهخدا
رهشه . [ رَ ش َ / ش ِ ] (اِ) ارده که کنجد آسیاکرده ٔ نرم ساییده باشد. (از ناظم الاطباء). ارده را گویند و آن کنجد سیاه آسیاکرده است که با عسل و شیره و دوشاب خورند. (از آنندراج ) (انجمن آرا) (از برهان ). رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 175 و نیز رِه...
-
ارده
لغتنامه دهخدا
ارده . [ اَدَ / دِ ] (اِ) کنجد کوبیده . کنجد آردشده که روغن آن نگرفته اند. کنجد آسیاکرده که روغن آن نگرفته باشند. (بحر الجواهر). کنجد پوست گرفته ٔ سائیده با روغن . نان خورش که از کنجد سازند و با شیره و یا عسل مخلوط کرده با نان خورند. کنجد را در آسیای...
-
رش
لغتنامه دهخدا
رش . [ رَ ] (اِ) قسمی ازخرمای سیاه . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه مؤلف ) (از فرهنگ جهانگیری ). نوعی خرمای سیاه و بالیده . (از فرهنگ فارسی معین ) (از شعوری ج 2 ورق 8). خرمای سیاه پرگوشت کم قوت کم شیرینی . (از انجمن ...