کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رها کردن (از کمان وغیره) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رها جستن
لغتنامه دهخدا
رها جستن . [ رَ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) رهایی جستن . خلاصی خواستن : چو تنگ اندر آمد برش اژدهاهمی جست مرد جوان زو رها. فردوسی .گر نشد غره بدین صندوقهاهمچو قاضی جوید اطلاق و رها.مولوی .
-
رها گردیدن
لغتنامه دهخدا
رها گردیدن . [ رَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) رهاگشتن . خلاص شدن . رها شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رها گشتن و رها شدن شود.
-
جستوجو در متن
-
انباض
لغتنامه دهخدا
انباض . [ اِم ْ ] (ع مص ) ببانگ آوردن کمان را، یقال انبض القوس ، و انبض بالوتر؛ ببانگ آورد زه را. (از ناظم الاطباء). ببانگ آوردن کمان یا زه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ببانگ آوردن زه کمان . (تاج المصادر بیهقی ). کمان را پاره ای کشیدن و رها کردن ت...
-
ایتار
لغتنامه دهخدا
ایتار. (ع مص ) زه کردن کمان را و زه ساختن کمان را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). زه بر کمان کردن . (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || طاق گردانیدن جفت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نماز وتر گزاردن . (منتهی الا...
-
تضهیب
لغتنامه دهخدا
تضهیب . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بریان ناکردن بریانی . (تاج المصادر بیهقی ). بر سنگ تفسان بریان کردن گوشت را یا نیم پخته کردن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمان و نیزه را آتش دادن . (تاج المصادر بیهقی ) . درآتش داشت...
-
چله کردن
لغتنامه دهخدا
چله کردن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زه کردن کمان را. کمان را چله بستن : از زبر دستان که خواهد این کمان را چله کردباده ٔ پرزور چون نگشود ز ابرو چین ترا. صائب (از آنندراج )رجوع به چله و چله بستن شود.
-
چله افشاندن
لغتنامه دهخدا
چله افشاندن . [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) زه کمان را به حرکت در آوردن و تکان دادن . چله ٔ کمان را کشیدن و رها کردن : بی عقاب تیر هر سو صد شکار افکنده ام چله از شصت هنر چون برکمان افشانده ام . ثنائی (از آنندراج ).رجوع به چله شود.
-
تأتیر
لغتنامه دهخدا
تأتیر. [ ت َءْ ] (ع مص ) زه کردن کمان را: اَتَّرَ القوس تأتیراً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
تمحیط
لغتنامه دهخدا
تمحیط. [ ت َ ] (ع مص ) هموار کردن به انگشتان زه کمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
حرباظ
لغتنامه دهخدا
حرباظ. [ ح ِ ] (ع مص ) حرباظ قوس ؛ سخت زه کردن کمان را. (از منتهی الارب ).
-
حصرمة
لغتنامه دهخدا
حصرمة. [ ح َ رَ م َ ] (ع مص ) بخیلی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پرکردن ، چنانکه مشک را از آب . || حصرمه ٔ قوس ؛ بزه کردن کمان را. سخت بزه کردن کمان . (مهذب الاسماء). || حصرمه ٔ قلم ؛ تراشیدن خامه را. || حصرمه ٔ حبل ؛ سخت تافتن رسن را. (منتهی الار...
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسسته پی و کژابرو و بازوشکن از صفات و ابرو از تشبیهات اوست و به دمشق و چاچ و افراسیاب و رستم ...
-
تقوس
لغتنامه دهخدا
تقوس . [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) کج گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمان در بازو افکندن و بدو درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). با کمان بودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حمل کردن کمان . (از اقرب المو...
-
کمان گروهه
لغتنامه دهخدا
کمان گروهه . [ ک َ گ ُ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) کمان قروهه است که کمان گلوله باشد. (برهان ). کمانی که در آن غلوله نهاده رها کنند و به هندی آن را غلیل گویند و آن را کمان گرهه نیز خوانند. (آنندراج ). کمان گلوله . کمان گرهه . کمان مهره . (فرهنگ رشیدی ). ج...