کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهانیدن
لغتنامه دهخدا
رهانیدن . [رَ دَ ] (مص ) رهاندن . متعدی از رهیدن و رستن . تخلیص . نجات دادن . خلاص . رهاندن . (یادداشت مؤلف ). خلاص کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). افلاط. (منتهی الارب ). استنقاذ. (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان القرآن ). انقاذ.(دهار) (ترجمان القرآن...
-
واژههای مشابه
-
خویشتن رهانیدن
لغتنامه دهخدا
خویشتن رهانیدن . [ خوی / خی ت َ رَدَ ] (مص مرکب ) خود را رهانیدن . خود را خلاص کردن .
-
جستوجو در متن
-
نارهانیدن
لغتنامه دهخدا
نارهانیدن . [ رَ دَ ] (مص منفی ) نرهانیدن . مقابل رهانیدن . رجوع به رهانیدن شود.
-
انقاذ
لغتنامه دهخدا
انقاذ. [ اِ ] (ع مص ) یک سو گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رهانیدن کسی را از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رهانیدن کسی را از شر و جز آن . (ناظم الاطباء). رهانیدن و نجات دادن . (از اقرب الموارد). رهانیدن . (ترجمان القرآن جر...
-
بازرهانیدن
لغتنامه دهخدا
بازرهانیدن . [رَ دَ ] (مص مرکب ) نجات دادن . رهانیدن : مگر کز بند غم بازم رهانی که مردن به مرا زین زندگانی . نظامی .و رجوع به رهانیدن شود.
-
تریئة
لغتنامه دهخدا
تریئة. [ ت َ ی ِ ءَ ] (ع مص ) رهانیدن کسی را از خبه . (منتهی الارب ). رهانیدن کسی را از خفگی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندیشیدن در کار و فکر نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تملیز
لغتنامه دهخدا
تملیز. [ ت َ ] (ع مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تخلیص . (از اقرب الموارد).
-
فکوک
لغتنامه دهخدا
فکوک . [ف ُ ] (ع مص ) رهانیدن و بیرون آوردن گروی را. (منتهی الارب ). فَک ّ. (از اقرب الموارد). رجوع به فک شود.
-
نجات بخشیدن
لغتنامه دهخدا
نجات بخشیدن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) رهاندن .رهانیدن . آزاد کردن . خلاص دادن . رجوع به نجات شود.
-
مشتلی
لغتنامه دهخدا
مشتلی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) رهاننده و خواننده کسی را برای رهانیدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اشتلاء شود.
-
احتجاف
لغتنامه دهخدا
احتجاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رهانیدن کسی را. || ربودن . || احتجاف نفس از؛ خود را بازداشتن از. || احتجاف چیزی ؛ گرد آوردن آن را. (منتهی الارب ).
-
اجهاض
لغتنامه دهخدا
اجهاض . [ اِ ] (ع مص ) شتابانیدن . || بچه بیفکندن شتر. (تاج المصادر). || دور کردن . || غالب کردن . || رهانیدن .
-
افلاط
لغتنامه دهخدا
افلاط. [ اِ ] (ع مص ) ناگاه گرفتن . || فوت شدن چیزی . || رهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).