کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رند و عاشق و مجنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسمان رند
لغتنامه دهخدا
آسمان رند. [ س ْ / س ِ رَ ] (نف مرکب ) آسمان خراش .
-
مرد رند
لغتنامه دهخدا
مرد رند. [ م َ دِ رِ ] (ص مرکب ) رجوع به رند شود.
-
حب رند
لغتنامه دهخدا
حب رند. [ ح َب ْ ب ِ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به حب الغار شود.
-
جستوجو در متن
-
قیس و لبنی
لغتنامه دهخدا
قیس و لبنی . [ ق َ س ُ ل ُ نا ] (اِخ ) عاشق و معشوق عربی . (امثال و حکم دهخدا). رجوع به قیس بنی عامر و لیلی و مجنون شود.
-
مجنون
لغتنامه دهخدا
مجنون . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران است که در بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع است و 221 تن سکنه دارد. این ده در دو محل به فاصله ٔ پانصد گز به نام مجنون بالا و مجنون پائین مشهور است و سکنه ٔ مجنون بالا 125 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
مجنون صفت
لغتنامه دهخدا
مجنون صفت . [ م َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همچون مجنون . مانند مجنون : مجنون صفت اوفتاد سرمست در سلسله مانده پای تا دست . نظامی .بلبل ز درخت سر کشیده مجنون صفت آه برکشیده . نظامی .و رجوع به مجنون شود.
-
مجنون
لغتنامه دهخدا
مجنون . [ م َ ] (اِخ ) عاشق لیلی بود. (غیاث ). قیس که عاشق لیلی بود. (آنندراج ). لقب قیس بن ملوح است که از بنی جعده بود. از شدت عشق لیلی دیوانه شد و بدان جهت مجنونش خواندند. (از انساب سمعانی ) : لیلی صفتان ز حال ما بی خبرندمجنون داند که حال مجنون چون...
-
عاشق کشی
لغتنامه دهخدا
عاشق کشی . [ ش ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) عمل عاشق کش . عاشق آزاری . جفا کردن عاشق را : رسم عاشق کشی و شیوه ٔ شهرآشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود. حافظ.زآنجا که رسم و عادت عاشق کشی تست با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن .حافظ.
-
عاشق آزار
لغتنامه دهخدا
عاشق آزار. [ ش ِ ] (نف مرکب ) معشوقی که به عاشق خود اذیت و آزار رساند. (ناظم الاطباء).
-
مجنونیت
لغتنامه دهخدا
مجنونیت . [ م َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) دیوانگی و جن زدگی .(ناظم الاطباء). مجنون بودن . و رجوع به مجنون شود.
-
بید نگون
لغتنامه دهخدا
بید نگون . [ دِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید معلق . بید موله . بید مجنون . بید طبری . رجوع به بید مجنون و بید معلق و بید موله شود.
-
کارولین
لغتنامه دهخدا
کارولین . [ رُ ] (اِخ ) ماتیلد. ملکه ٔ دانمارک متولد در «سیسیل » (هانور) (1751 - 1775 م .) زن «کریستیان هفتم » که مجنون و مخبط بود. وی با عاشق خود «استروئنسه » کشور را اداره میکرد.
-
عاشق نواز
لغتنامه دهخدا
عاشق نواز. [ ش ِ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ عاشق . آنکه به عاشق لطف کند. آنکه دل عاشق را استمالت کند : بیا ساقی از شادی نوش و نازیکی شربت از میر عاشق نواز.نظامی .
-
پیرمحمد عاشق
لغتنامه دهخدا
پیرمحمد عاشق . [ م ُ ح َم ْ م َ دِ ش ِ ] (اِخ ) ابن علی (یا پیر محمدبن علی عاشق ) او راست ترجمه ٔ شرح حدیث الأربعین ابن کمال پاشا بترکی و معراج الایالة و منهاج العدالة بترکی . و ترجمه ٔ السیاسةالشرعیة فی اصلاح الراعی و الرعیة ابن تیمیه با اضافاتی بع...