کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنجور شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رنجور شدن
لغتنامه دهخدا
رنجور شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دچار رنجوری گشتن . به رنجوری مبتلا شدن . رجوع به رنجور و رنجوری شود : بیچارگان از سرما رنجور شدند. (کلیله و دمنه ).
-
واژههای مشابه
-
دل رنجور
لغتنامه دهخدا
دل رنجور. [ دِ رَ ] (ص مرکب ) رنجوردل . رنجیده دل . آزرده دل : چوپاسی از شب دیجور بگذشت از آن در شاه دل رنجور بگذشت . نظامی .نه چو من روز و شب ز شادی دورازپی کار خلق دل رنجور.نظامی .
-
رنجور داشتن
لغتنامه دهخدا
رنجور داشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رنجور کردن . به رنجوری دچار ساختن . رجوع به رنجور شود : سخن های ناخوش ز من دور داربه بدها دل دیو رنجور دار.فردوسی .
-
رنجور کردن
لغتنامه دهخدا
رنجور کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به رنجوری مبتلا ساختن . دچار رنجوری گردانیدن . سبب رنجوری گشتن . رجوع به رنجور و رنجوری شود.
-
جستوجو در متن
-
نالنده شدن
لغتنامه دهخدا
نالنده شدن . [ ل َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مریض و رنجور شدن . دردمند و بیمار شدن . رجوع به نالنده شود.
-
انجنیدن
لغتنامه دهخدا
انجنیدن . [ اَ ج َ دَ ] (مص ) شکسته شدن . || رنجیدن و دلتنگ شدن و متنفر شدن . || تقسیم کردن . || رنجور کردن . (ناظم الاطباء).
-
نضل
لغتنامه دهخدا
نضل . [ ن َ ض َ ] (ع مص ) لاغر و نزار گردیدن ستور و بی تاب و مانده شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). لاغر و رنجور و مانده شدن شتر. (از اقرب الموارد) (از المنجد). لاغر و دردگین شدن شتر و آدمی . (از متن اللغة). || سخت رنجور و مانده ...
-
زار شدن
لغتنامه دهخدا
زار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضعیف شدن . رنجور شدن : شاد بودی ببانگ زیر و کنون زار و نالان شدی و زرد چو زریر. ناصرخسرو.|| بخواری و زبونی افتادن .
-
استهامة
لغتنامه دهخدا
استهامة. [ اِ ت ِ م َ ] (ع مص ) سرگشته شدن . شیفته شدن . دل به چیزی رفتن . شیفته دل شدن . سرگشته و آشفته و ازجای رفته و رنجور از عشق شدن . || شیفته گردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
رمث
لغتنامه دهخدا
رمث . [ رَ م َ ] (ع مص ) درد شکم خاستن شتر از بسیاری خوردن . (زوزنی ). گله کردن شتر از خوردن نوعی از شوره . (تاج المصادر بیهقی ). خوردن شتر شورگیاه را و رنجور شدن از وی . (منتهی الارب ). رِمْث خوردن شتر و رنجور گردیدن از خوردن آن گیاه . (از اقرب المو...
-
توصم
لغتنامه دهخدا
توصم . [ ت َ وَص ْ ص ُ ] (ع مص ) رنجور و کاهل شدن از تب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
بیمار گردیدن
لغتنامه دهخدا
بیمار گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) علیل و رنجور شدن . عل ّ. اعتلال . قعم . اِقعام . (از منتهی الارب ).
-
فرسوده گشتن
لغتنامه دهخدا
فرسوده گشتن . [ ف َ دَ / دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیر شدن . فرسوده شدن : بدو گفتم ای سرور شیرگیرچه فرسوده گشتی چو روباه پیر؟ سعدی .|| ملول شدن . رنجور شدن : مبر حاجت به نزدیک ترشروی که از خوی بدش فرسوده گردی . سعدی (گلستان ).رجوع به فرسوده شود.