کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنجانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رنجانیدن
لغتنامه دهخدا
رنجانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) رنجاندن . متعدی رنجیدن . رنج دادن کسی را. (آنندراج ). رنجیدن کنانیدن . آزردن . باعث اذیت شدن . (ناظم الاطباء). به رنج انداختن . ایذاء. رنج دادن کسی را به دست یا زبان یا عملی ناهنجار و ناسزاوار. رجوع به رنجیدن شود : چو دانی ...
-
جستوجو در متن
-
رنجانیدنی
لغتنامه دهخدا
رنجانیدنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) رنجاندنی . قابل رنجانیدن . آنچه یا آنکه بتوان او را رنجاند. رجوع به رنجانیدن شود.
-
رنجاندن
لغتنامه دهخدا
رنجاندن . [ رَ دَ ] (مص ) رجوع به رنجانیدن شود.
-
ثرن
لغتنامه دهخدا
ثرن . [ ث َ ] (ع مص ) رنجانیدن دوست و همسایه ٔ خود را.
-
آزار دادن
لغتنامه دهخدا
آزار دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) رنج و درد و الم دادن . آزردن . اذیت کردن . ایذاء. آزار کردن . رنجانیدن .
-
رنجاننده
لغتنامه دهخدا
رنجاننده . [ رَ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) آزاردهنده . اذیت رساننده . موذی . رجوع به رنجانیدن شود.
-
احسار
لغتنامه دهخدا
احسار. [ اِ ] (ع مص ) اِحسار بعیر؛ مانده کردن شتر را براندن . (منتهی الارب ). رنجانیدن اشتر. (تاج المصادر).
-
تکدد
لغتنامه دهخدا
تکدد. [ ت َ ک َدْ دُ ] (ع مص ) به تکلف رنجانیدن و آزار و اذیت رسانیدن . (از اقرب الموارد).
-
کظاظ
لغتنامه دهخدا
کظاظ. [ ک َ ] (ع مص ) رنجانیدن کسی را کاری و گرانبار ساختن و اندوهگین نمودن او را. کظاظة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
شنجودن
لغتنامه دهخدا
شنجودن . [ ش َ دَ ] (مص ) رنجانیدن و مجروح ساختن و خراشیدن . (آنندراج ). زخم کردن و مجروح ساختن و خراشیدن . (ناظم الاطباء). (شاید دگرگون شده ٔ شخودن باشد).
-
طعنان
لغتنامه دهخدا
طعنان . [ طَ ع َ ] (ع مص ) طَعن . رنجانیدن کسی رابه سخن : طعن فیه بالقول طعناً و طعناناً. || طعن کردن در حسب کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
تجشیم
لغتنامه دهخدا
تجشیم . [ ت َ ] (ع مص ) برنجانیدن و تکلیف کردن . (زوزنی ). تکلیف کردن بر کسی در کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رنجانیدن و تکلیف کردن کسی را در کاری . (آنندراج ).
-
رنجیده کردن
لغتنامه دهخدا
رنجیده کردن . [ رَ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رنجانیدن . آزرده ساختن . آزرده خاطر کردن . آزرده دل ساختن . رجوع به رنجیده شود.
-
رنجانیده
لغتنامه دهخدا
رنجانیده . [ رَ دَ / دِ] (ن مف ) رنجانده . رنج داده شده . آزرده شده . مشقت و تعب رسیده . آسیب و صدمه رسیده . رجوع به رنجانیدن شود.