کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رمیدن
لغتنامه دهخدا
رمیدن . [ رَ دَ ] (مص ) نفرت گرفتن . (آنندراج ). احتراز نمودن بواسطه ٔ نفرت و کراهت . (ناظم الاطباء). شمیدن . (برهان ). انحیاش . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). استنفار. (از منتهی الارب ). نفار. نفور. (تاج المصادر بیهقی ) : رمیدنداز آن پهلو نامو...
-
جستوجو در متن
-
رم کردن
لغتنامه دهخدا
رم کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رمیدن . رجوع به رمیدن شود.
-
شراد
لغتنامه دهخدا
شراد. [ ش ِ / ش ُ ](ع مص ) شرود. رمیدن . (منتهی الارب ). رمیدن ستور. (یادداشت مؤلف ). رمیدن و ترسیده شدن . (ناظم الاطباء).
-
تریدن
لغتنامه دهخدا
تریدن . [ ت ُ دَ ] (مص ) رمیدن . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رمیدن و گریختن . (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن ، مرادف توریدن . (فرهنگ رشیدی ).
-
اندررمیدن
لغتنامه دهخدا
اندررمیدن . [ اَ دَرْ، رَ دَ ] (مص مرکب ) رمیدن : سمندش چو آن زشت پتیاره دیدشمید و هراسید و اندررمید. اسدی .و رجوع به رمیدن شود.
-
افچه
لغتنامه دهخدا
افچه . [ اُ / اَ چ َ / چ ِ ] (اِ) علامتی که در کشتزار برای رمیدن مرغان و جانوران برپا کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علامت است که در غله زارها و کشت و زراعت بجهت رمیدن مرغان سازند. (برهان ). چیزی که در کشتها نصب کنند برای رمیدن جانوران . کذا فی فره...
-
انحیاش
لغتنامه دهخدا
انحیاش .[ اِ ] (ع مص ) رمیدن از کسی و ترنجیدن و منقبض گشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رمیدن ومنقبض گشتن . (از اقرب الموارد). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ماینحاش فلان من شی ٔ؛ باک نمیدارد فلان از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم...
-
ابد
لغتنامه دهخدا
ابد.[ اَ ب َ ] (ع مص ) خشم گرفتن . || رمیدن .
-
ریغ
لغتنامه دهخدا
ریغ. (ع مص ) گریختن . رمیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سهستن
لغتنامه دهخدا
سهستن . [ س َ هَِ ت َ ] (مص ) ترسیدن و رمیدن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
نارمیدن
لغتنامه دهخدا
نارمیدن . [ رَ دَ ] (مص منفی ) نیارمیدن . || نرمیدن . مقابل رمیدن .
-
اشتئاز
لغتنامه دهخدا
اشتئاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اشتآز. رمیدن . (منتهی الارب ).
-
رمش
لغتنامه دهخدا
رمش . [ رَ م ِ ] (اِمص ) گریختن و رمیدن . (غیاث اللغات ). رمیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ). || تبدیل است که از بدل کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). اما این معنی از دساتیر است . (فرهنگ دساتیر ص 247 از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
رمنده
لغتنامه دهخدا
رمنده . [ رَ م َ دَ / دِ ] (نف ) رم کننده . آنچه یا آنکه خوی رمیدن دارد. جانور رموک : اوابد؛رمندگان . (ربنجنی ). رجوع به رمیدن شود : رمنده ددان را همه بنگریدسیه گوش و یوز از میان برگزید.فردوسی .