کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رمخ
لغتنامه دهخدا
رمخ . [ رَ م َ ] (از ع ، اِ) رمق و باقیمانده ٔ جان .(ناظم الاطباء). شاید لهجه ٔ عامیانه ای است از رمق .
-
رمخ
لغتنامه دهخدا
رمخ . [ رِ ] (ع اِ) درختان انبوه و فراهم آمده . (منتهی الارب ). درخت مجتمع و انبوه . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
رمخاء
لغتنامه دهخدا
رمخاء. [ رَ ] (ع ص ) گوسپند حریص به خوردن رِمخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رِمخ شود.
-
رمخة
لغتنامه دهخدا
رمخة. [ رُ خ َ / رِ م َ خ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما. ج ، رُمَخ ، رِمَخ . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دارة رمح
لغتنامه دهخدا
دارة رمح . [ رَ ت ُرُ ] (اِخ ) دارة رمخ . موضعی است در دیار بنی کلاب مرعمروبن ربیعةبن عبداﷲبن ابی بکر را. (معجم البلدان ).
-
رمق
لغتنامه دهخدا
رمق . [ رَ م َ ] (ع اِ) باقی جان . (دهار) (منتهی الارب ). باقی دمه . (دهار). بقیه ٔ حیات . ج ، ارماق . (از اقرب الموارد). حُشاشة. (السامی ).بقیه ٔ جان . (غیاث اللغات ). نفس آخرین . (از متن اللغة). رمخ و باقی جان . (ناظم الاطباء) : مرا سد رمق حاصل می ...