کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رماندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رماندن
لغتنامه دهخدا
رماندن . [ رَ دَ ] (مص ) رم دادن . رمانیدن . تنفیر. تار کردن . تار و مار کردن . رجوع به رمانیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
رم دادن
لغتنامه دهخدا
رم دادن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) رمانیدن . رماندن . رجوع به رمانیدن و رماندن شود.
-
رماندنی
لغتنامه دهخدا
رماندنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) درخور رماندن . که توانش رمانید. قابل رماندن . آنچه او را بشود رم داد. رمانیدنی .
-
رمانیدنی
لغتنامه دهخدا
رمانیدنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) رماندنی . قابل رماندن . آنکه یا آنچه بشود او را رمانید.
-
مذور
لغتنامه دهخدا
مذور. [ م ُذْ وِ] (ع ص ) ترساننده . (آنندراج ). نعت فاعلی است از اذارة، به معنی ترساندن و رماندن . رجوع به اذارة شود.
-
رماننده
لغتنامه دهخدا
رماننده . [ رَ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) رم دهنده : ناجش ؛ رماننده ٔ شکار بسوی صیاد. (منتهی الارب ). رجوع به رماندن و رمانیدن شود.
-
اطارة
لغتنامه دهخدا
اطارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) پرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). رماندن و پرانیدن . (از اقرب الموارد). بپرانیدن . (زوزنی ). پراندن . || اطاره ٔ مال ؛ تقسیم کردن آن . تطییر. (از اقرب الموارد). بخش بخش کردن مال را. || ش...
-
دعق
لغتنامه دهخدا
دعق . [ دَ ] (ع مص ) سخت سپردن و کوفته کردن راه را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پراکنده کردن ناف مشک را. (از منتهی الارب ). پراکنده کردن «غارة» را. (از اقرب الموارد). || پاشنه زدن اسب را تا شتاب رود. (از منتهی الارب ). دواندن و به هیجان آ...
-
رمانیدن
لغتنامه دهخدا
رمانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) متعدی رمیدن . (آنندراج ). رمیدن کنانیدن و ترسانیدن . (ناظم الاطباء). رم دادن . رماندن . انفار. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تنفیر. استنفار. (منتهی الارب ). تشرید. (از اقرب الموارد). با بیم دادن گریزانیدن . دور کردن ب...
-
نوار
لغتنامه دهخدا
نوار. [ ن َ ] (ع مص ) گریختن از تهمت و دور شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نَوْر. نِوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دور داشتن زن را از تهمت و گریزانیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نَوْر. نِوْار. (از اقرب الموارد)....
-
نور
لغتنامه دهخدا
نور. [ ن َ ] (ع اِ) شکوفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). زهر. (اقرب الموارد). غنچه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکوفه ٔ سفید. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). شکوفه ٔ درخت . (دهار). واحد آن نَورة است . (ازاقرب الموارد). ج...
-
نجش
لغتنامه دهخدا
نجش . [ ن َ ] (ع مص ) موافقت کردن بایع را در مدح مبیع وقت فروختن وی آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). || چیزی را از چیزی به زیادت بها خواستن تا دیگری درافتد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). پنهان کردن قصد خود را و افزون نمودن بهای کالایی را...