کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقیم
لغتنامه دهخدا
رقیم . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نبشته و مرقوم . (ناظم الاطباء). نبشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نامه . (مهذب الاسماء). || تخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مرقوم . (از اقرب الموارد). و در قرآن است : «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا م...
-
رقیم
لغتنامه دهخدا
رقیم . [ رَ] (اِخ ) نام قریه ٔ اصحاب کهف و یا کوه ایشان و یا سگ ایشان و یا وادی و سنگ بزرگ و یا دو لوح از ارزیز که بر آن نام و نسب و دین و قصه ٔ ایشان نوشته شده بود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). آن تخته ٔ ارزیز که احوال اصحاب کهف ب...
-
واژههای مشابه
-
اصحاب رقیم
لغتنامه دهخدا
اصحاب رقیم . [ اَ ب ِ رَ ] (اِخ ) اصحاب الرقیم . در قرآن کریم بدینسان به آنان اشاره شده است : ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً. (قرآن 9/18)؛ یا پنداشتی که یاران شکاف کوه و رخنه بودند از آیت های ما عجبی . (تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ا...
-
جستوجو در متن
-
رقایم
لغتنامه دهخدا
رقایم . [ رَ ی ِ ](ع اِ) یا رقائم . ج ِ رقیمة. (آنندراج ). ج ِ رقیمة، نبشته ها. نامه ها. (فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ رقیم . (ناظم الاطباء). رجوع به رقیم و رقیمة شود.
-
رقین
لغتنامه دهخدا
رقین . [ رَ ] (ع اِ) درهم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پول مسکوک . (ناظم الاطباء). رقیم . (اقرب الموارد). رجوع به رقیم شود. || وجه نقد. (ناظم الاطباء).
-
جنان الورود
لغتنامه دهخدا
جنان الورود. [ ج ِ نُل ْ وَ ](اِخ ) از توابع طلیطله است در اندلس . گویند کهف و رقیم مذکور در قرآن کریم بدانجاست . (معجم البلدان ).
-
اهل کهف
لغتنامه دهخدا
اهل کهف . [ اَ ل ِ ک َ ] (اِخ ) اصحاب کهف : گفت نی گفتمش چو میرفتی در حرم همچواهل کهف و رقیم . ناصرخسرو.و رجوع به اصحاب کهف شود.
-
ابسس
لغتنامه دهخدا
ابسس . [ اَ س ُ ] (اِخ ) نام شهری نزدیک اَبُلستین از نواحی روم ، و گویند اصحاب کهف و رقیم بدانجا باشند. (یاقوت حموی ). و آثار غریبی به ویرانه های این شهر است . (تاج العروس ). و ظاهراً مراد شهر اِفزوس در آسیةالصغری باشد که معبد دیان ربةالنوع جنگلها یک...
-
عمان
لغتنامه دهخدا
عمان . [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) شهری است در طرف شام که قصبه ٔ «بلقاء» بود. و «عمان » را در حدیث حوض غالباً همین شهر دانسته اند. و گویند که شهر دقیانوس همین عمان است و کهف و رقیم در نزدیکی آن قرار دارد و نزد اهل شهر مشهور است . «ابوعبداﷲ محمدبن احمد بشاری...
-
نبشته
لغتنامه دهخدا
نبشته . [ ن ِ ب ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ، اِ) نوشته . نوشته شده . (ناظم الاطباء). مزبور. مرقوم : نبشته سراسر به خط من است که خط من اندر جهان روشن است . فردوسی .نبشته بر آن تیر بُد پهلوی که ای شاه داننده گر بشنوی . فردوسی .مبیناد کس روز بی کام تونبشته به ...
-
فسوس
لغتنامه دهخدا
فسوس . [ ف ُ ] (اِ) بازی و ظرافت . (برهان ) : بی علم به دست نآید از تازی جز چاکری فسوس و طنازی . ناصرخسرو. || سحر و لاغ . (برهان ). افسوس . (فرهنگ فارسی معین ). استهزاء. مسخره . ریشخند. (از یادداشتهای مؤلف ) : به پیران بفرمود تا بست کوس که بر ماز ای...
-
حرم
لغتنامه دهخدا
حرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . مکه . در مکه مقابل حل است : التنعیم ؛ موضع بمکة فی الحل ، لیس فی الحرم .مسافتی از پیرامن کعبه که صید در آ...
-
خواب
لغتنامه دهخدا
خواب . [ خوا / خا ](اِ) نقیض بیداری . نوم . حالت آسایش و راحتی که بواسطه ٔ از کار بازآمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز می کند. (ناظم الاطباء). واگذاشتن نفس استعمال حواس را به واگذاشتی طبیعی . منام . حثاث . رقد. رقود. رقاد. هجعت ...