کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقیب
لغتنامه دهخدا
رقیب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نگهبان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از صراح اللغة) (السامی فی الاسامی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). نگاهبان . (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). حافظ. حارس .(از اقر...
-
واژههای مشابه
-
یک رقیب
لغتنامه دهخدا
یک رقیب . [ ی َ / ی ِ رَ ] (اِخ ) کنایه است از حق سبحانه تعالی . (آنندراج ) (از غیاث ).
-
چابک رقیب
لغتنامه دهخدا
چابک رقیب . [ ب ُ رَ ] (ص مرکب ) حریف ماهر. رقیب چالاک : هر نفس این پرده ٔ چابک رقیب بازییی از پرده برآرد غریب .نظامی (مخزن الاسرار).
-
رقیب الشمس
لغتنامه دهخدا
رقیب الشمس . [ رَ بُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) آفتاب پرست . آفتاب گردان . سیمیچگا. صامریوما. طورنشولی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود. || افریبون . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
رغیب
لغتنامه دهخدا
رغیب . [ رَ ] (ع ص ) مرد بسیارخوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). پرخوار. اکول . اکال . || شتر بسیارشیر بسیارنفع. ج ،رِغاب . || حریص و آزمند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آزمند. آزور. حریص . طامع. طماع . (یادداشت مؤلف...
-
رغیب
لغتنامه دهخدا
رغیب . [ رِغ ْ غی ] (ع ص ) مرد بسیارخوار و حریص و آزمند. برای مبالغه تشدید گرفته است . (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
رقیبات
لغتنامه دهخدا
رقیبات . [ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رقیب شود.
-
رقباء
لغتنامه دهخدا
رقباء. [ رُ ق َ ] (ع اِ) رقبا. ج ِ رقیب به معنی منتظران و نگهبانان . (فرهنگ نظام ). ج ِ رقیب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رقیب و رقبا شود.
-
طورنشولی
لغتنامه دهخدا
طورنشولی . [ ] (معرب ، اِ) رقیب الشمس . صامرتوما.
-
رقب
لغتنامه دهخدا
رقب . [ رُ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || ج ِ رَقَب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رقیب و رقب [ رَ ق َ ] شود.
-
رقبا
لغتنامه دهخدا
رقبا. [ رُ ق َ ] (ع اِ) صورت مخفف رقباء. رقیبان . (ناظم الاطباء).صورت مخفف رقباء که ج ِ رقیب به معنی نگهبان و موکل است . (از غیاث اللغات ). رجوع به رقیب و رقباء شود.
-
نفس شمر
لغتنامه دهخدا
نفس شمر. [ ن َ ف َ ش ُ م َ ] (نف مرکب ) رقیب .مراقب . گماشته بر کسی که جزئیات حال او را بنگرد.