کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقم زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقم زن
لغتنامه دهخدا
رقم زن . [ رَ ق َ زَ ] (نف مرکب ) نویسنده . کاتب . محرر. (فرهنگ فارسی معین ). نویسنده و محرر. (آنندراج ). || نقاش . رسام . (فرهنگ فارسی معین ). || صفت نامه و مکتوب . (آنندراج ) : رقم زن بود نامور نامه ای که بیرون نیاید ز هر خامه ای . آصفی (از آنندراج...
-
واژههای مشابه
-
گرفتن رقم
لغتنامه دهخدا
گرفتن رقم . [ گ ِ رِ ت َ ن ِ رَ ق َ ] (مص مرکب ) منقش شدن آن . (آنندراج ). نقش بستن . نوشته شدن : چو من به چرب زبانی سخن کنم تحریرز چربی سخن من رقم نمیگیرد .ملاشانی تکلو (از آنندراج ).
-
رقم کشیدن
لغتنامه دهخدا
رقم کشیدن . [ رَ ق َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . نگاشتن . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : خانه ٔ دل سبیل کن بر می رقم لایباع بر درکش . خاقانی .در عالم علم آفریدن به زین نتوان رقم کشیدن . نظامی .جوانمردان رقم قبول بر آن طاعت کشند که اخلاص م...
-
رقم آموز
لغتنامه دهخدا
رقم آموز. [ رَ ق َ ] (نف مرکب ) رقم آموزنده . آنکه نوشتن آموزد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رقم در معانی متداول آن در فارسی شود.
-
رقم پذیر
لغتنامه دهخدا
رقم پذیر. [ رَ ق َ پ َ ] (نف مرکب ) که پذیرای رقم شود. که قبول رقم کند. که قابلیت رقم پذیری دارد. رجوع به رقم در معانی متداول در فارسی شود. || قابل تحریر. (ناظم الاطباء).
-
رقم زده
لغتنامه دهخدا
رقم زده . [ رَ ق َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نوشته و مکتوب و تحریرشده . (ناظم الاطباء). || رسم شده . نقش بسته . منقوش : شکل کعبه .... چنانکه رقم زده یافتیم اینجا نقل کردیم . (پس صورت کعبه کشیده است در کتاب ). (مجمل التواریخ و القصص ).شکل مسجد پیغامبر...
-
رقم کار
لغتنامه دهخدا
رقم کار. [ رَ ق َ ] (ص مرکب ) کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است . || نویسنده . محرر. (آنندراج ). نویسنده . کاتب . (فرهنگ فارسی معین ) : شبی بر سر زانوی مشق روزرقم کار فرد صباحت فروز.ملاطغرا (از آنندراج ).رجوع به رقم پرور و رقم طراز ...
-
رقم کاری
لغتنامه دهخدا
رقم کاری . [ رَ ق َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رقم کار. علامت گذاری حروف . || نویسندگی . کتابت . || محاسبه . || حکاکی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رقم کار شود.
-
رقم کش
لغتنامه دهخدا
رقم کش . [ رَ ق َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) نویسنده و محرر. (آنندراج ). نشان کننده ٔ حروف و علامات و رسم کننده ٔ خطوط. (ناظم الاطباء) : بسوی کاتب اعمال بانگ برزد و گفت که ای رقم کش کردار خوب و زشت عباد. عرفی شیرازی (از آنندراج ).رجوع به ترکیب رقم طراز و...
-
رقم نویس
لغتنامه دهخدا
رقم نویس . [ رَ ق َ ن ِ ] (نف مرکب ) رقم نویسنده . مطلق نویسنده یا کاتب فرمان و حساب و اعداد و جز آن و از مناصب درباری بوده است : آنچه را باید رقم صادر شود از قرار یادداشت به مسوده ٔ واقعه نویس رقم نویسان توابین واقعه نویس قلمی می نمایند. (تذکرةالملو...
-
محنت رقم
لغتنامه دهخدا
محنت رقم . [ م ِ ن َ رَ ق َ ] (ص مرکب ) نوشته و رقمی قرین اندوه و غم و ملال . نوشته ای مشعر بر غم و اندوه .- قلم محنت رقم ؛ کلکی که مطالب اندوهناک نگارد یا کلکی که رقم او نامرادی و غصه و رنج است : در جزء اول از این مجلد مرقوم قلم محنت رقم گشت . (تار...
-
جستوجو در متن
-
چرخ زن
لغتنامه دهخدا
چرخ زن .[ چ َ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. (برهان ) (آنندراج ). رقاص . (ناظم الاطباء). بازیگر : در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام . خاقانی .|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان ). کنایه از سیاح . (آنندراج...
-
صیقل
لغتنامه دهخدا
صیقل . [ ص َ ق َ ] (ع ص ) تیزکننده ٔ شمشیر و زداینده ٔ آن ج ، صیاقل ، صیاقله . (منتهی الارب ). زداینده ٔ آینه و تیغ و جز آن و تیزکننده . (غیاث اللغات ). آنکه آهن روشن کند. (مهذب الاسماء). آینه زدا. (دهار). روش گر. مهره زن . آینه افروز. موره زن . رجوع...