کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقص رومیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رقص زدن
لغتنامه دهخدا
رقص زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) رقص کردن . رقصیدن : هین بزن دستی که آن شاهد رسدهان بزن رقصی که لاله می رود.مولوی (از آنندراج ).
-
رقص کردن
لغتنامه دهخدا
رقص کردن . [ رَ ک َ دَ ](مص مرکب ) رقصیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : همچو سپند پیش تو سوزم و رقص می کنم خود به فدا چنین شود مرد برای چون تویی . خاقانی .رقص آنجا کن که خود را نشنوی پنبه را از ریش شهوت برکنی . مولوی .دل زنده می شود به امید وفای یارجان رقص...
-
رقص کنان
لغتنامه دهخدا
رقص کنان . [ رَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال رقصیدن . (فرهنگ فارسی معین ). در حال رقص : از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین همچو ستاره به صبح خانه گرفت اضطراب . خاقانی .مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبحدم بلبله را مرغ وار وقت سماع است هم . خاقانی .او رقص...
-
بیدهل رقص
لغتنامه دهخدا
بیدهل رقص . [ دُ هَُ رَ ] (اِ مرکب ) رقص بدون دهل . || (ص مرکب )آنکه بیموقع حرف زند. از اهل زبان بتحقیق پیوسته ...(آنندراج ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 370 شود.
-
خرس به رقص درآوردن
لغتنامه دهخدا
خرس به رقص درآوردن . [ خ ِ ب ِ رَ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) خرس را برقص واداشتن . کنایه از واداشتن کسی به اَعمال مضحک .