کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رَ ] (اِخ ) کوهی است که سنگ آسیا از وی گیرند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام کوهی و یا نام یک وادی است در بلاد قیس . (از معجم البلدان ).
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رَ ] (ع اِ) خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رقاد. خواب . (یادداشت مؤلف ).
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رَ ] (ع مص ) خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خواب کردن . بخفتن . به خواب شدن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
رقد
لغتنامه دهخدا
رقد. [ رُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ راقد به معنی خوابنده . (آنندراج ). رجوع به راقد شود.
-
واژههای مشابه
-
عرفة رقد
لغتنامه دهخدا
عرفة رقد. [ ع ُ ف َ ت ُ رَ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ ] (ع اِمص ) فراخی . (دهار). رفاه . رفاهت . فراخ زیستی . فراوانی . خصب . (یادداشت مؤلف ). || ایمنی .(دهار). رجوع به رَغد و رَغَد در معنی مصدری شود.
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ ] (ع ص ) رَغَد. رجوع به رَغَد شود.
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ غ َ / رَ ] (ع ص ) خوش و فراخ . مخصب . واسع. واسعه طیبه . کثیر. (یادداشت مؤلف ): عیش رغد؛ زندگانی فراخ . (ناظم الاطباء). عیش فراخ . (مهذب الاسماء) (دهار). عیش خوش . (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). عیشة رَغَد؛ زیست خوش و راحت و فراخ . (ناظم ...
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد. [ رَ غ َ] (ع مص ) رَغد. (ناظم الاطباء). رجوع به رَغد شود.
-
رغد
لغتنامه دهخدا
رغد.[ رَ ] (ع مص ) یا رَغَد. فراخ شدن زندگانی و نرم و راحت گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارنعمت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). فراخ نعمت شدن . (دهار). فراخ عیش شدن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار). فراخ...
-
جستوجو در متن
-
رقاد
لغتنامه دهخدا
رقاد. [ رُ ] (ع مص ) به خواب شدن . (منتهی الارب ). خوابیدن . (از اقرب الموارد). در خواب شدن . (فرهنگ نظام ). مصدر به معنی رَقد. (ناظم الاطباء). بخفتن . (المصادر زوزنی ). خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به رقد شود.
-
رقود
لغتنامه دهخدا
رقود. [ رُ ] (ع مص ) رَقد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به خواب شدن . (منتهی الارب ). خواب کردن . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). خفتن . (از ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 53) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). رجوع به رقد شود.