کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفتگی اصطکاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سپس رفتگی
لغتنامه دهخدا
سپس رفتگی . [ س ِ پ َ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) برگشتگی : سپس رفتگی بینی ؛ برگشتگی بینی . (ناظم الاطباء).
-
عقل رفتگی
لغتنامه دهخدا
عقل رفتگی . [ ع َ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خرافت و بی عقلی . (ناظم الاطباء): کلاب ؛ عقل رفتگی از دیوانگی . (منتهی الارب ).
-
موی رفتگی
لغتنامه دهخدا
موی رفتگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) کچلی و کلی . (ناظم الاطباء). ریختن موی سر. رفتن همه یا قسمتی از موی سر. کچلی . (از یادداشت مؤلف ).
-
خواب رفتگی
لغتنامه دهخدا
خواب رفتگی . [ خوا / خا رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) بیحسی . خدارت . (ناظم الاطباء). خَدَر. (یادداشت بخط مؤلف ). چون : خواب رفتگی دست یا پای و جز آن .
-
خون رفتگی
لغتنامه دهخدا
خون رفتگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل رفتن خون . عمل جاری شدن خون . بیرون شدگی خون از رگ یا عضوی بی اختیار شخص .