کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفاغ
لغتنامه دهخدا
رفاغ . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَفغ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از آنندراج ). رجوع به رفغ شود. || (اِمص ) وسعت عیش . (یادداشت مؤلف ) : مدت سی سال در رفاغ حال و فراغ بال خوارزمشاهی کرد. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
-
واژههای همآوا
-
رفاق
لغتنامه دهخدا
رفاق . [ رِ ] (ع اِ) ریسمانی که بدان بازوی شتر بندند تا آهسته رود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته ای که با آن بازوی شتر را ببندند هرگاه بیم آن رود که آرزومند وطن خود شود. ج ، رُفُق . (از اقرب الموارد). || دورویی . (ناظم الاطباء) (منته...
-
رفاق
لغتنامه دهخدا
رفاق . [ رِ ] (ع مص ) مُرافَقَة. (ناظم الاطباء). رجوع به مرافقة شود.
-
جستوجو در متن
-
رفغ
لغتنامه دهخدا
رفغ. [ رَ ] (ع ص ، اِ) نکوهیده ترین وادی وبدترین آن از جهت خاک . || ناحیه . ج ، اَرفُغ. || مشک رقیق تنک پوست متوسطمیان جید وردی . || زمین بسیارخاک . || جای خشک بی گیاه . || فراخی عیش و ارزانی . || بن ران . || ریم ناخن یا ریم بنهای ران . || مردم ناکس ...