کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضی الدین نیشابوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضی الدین نیشابوری
لغتنامه دهخدا
رضی الدین نیشابوری . [ رَ ضی یُدْ دی دی ن ِ ن َ ] (اِخ ) استادالائمة. رجوع به رضی الدین (استادالائمة...) شود.
-
واژههای مشابه
-
رضی ً
لغتنامه دهخدا
رضی ً. [ رِ ضَن ْ ] (ع مص ) خشنود شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (از اقرب الموارد). خشنود گردیدن .- رَضی َ اﷲ عنه (عنها) ؛ که خدای از آن مرد (یا از آن زن ) خشنود باد. که خشنود باد خدای از وی . سنیان پس از ...
-
رضی ً
لغتنامه دهخدا
رضی ً. [ رِ ضَن ْ ](ع ص ) رجل رِضی ً؛ مرد خوش پسندیده . (منتهی الارب ).
-
رضی ً
لغتنامه دهخدا
رضی ً. [ رُ ضَن ْ ] (ع مص ) رَضی ً. مصدربه معنی رِضی ً. (منتهی الارب ). رجوع به رِضی ً شود.
-
فاضل رضی
لغتنامه دهخدا
فاضل رضی . [ ض ِ ل ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به رضی استرابادی شود.
-
رضی آرتیمانی
لغتنامه دهخدا
رضی آرتیمانی . [ رَ ی ِ تی ] (اِخ ) رضی ارتیمانی . رجوع به رضی (میرزا رضی پدر میرزا ابراهیم ...) شود.
-
رضی امیرالمؤمنین
لغتنامه دهخدا
رضی امیرالمؤمنین .[ رَ ی ِ اَ رُل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) نظام الملک . (فرهنگ فارسی معین ). لقب خواجه ٔ بزرگ ابوعلی حسن به علی بن اسحاق نظام الملک از طرف المقتدی باﷲ خلیفه ٔ عباسی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوعلی (حسن بن علی ...) و نظام الملک و حبیب ...
-
رضی انصاری
لغتنامه دهخدا
رضی انصاری . [ رَ ی ِ اَ ] (اِخ ) یا رضی شاطبی . رجوع به رضی (رضی شاطبی ...) شود.
-
رضی تبریزی
لغتنامه دهخدا
رضی تبریزی . [ رَ ی ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به رضی (میرزا رضا خلف میرزا محمد شفیع...) شود.
-
رضی خراسانی
لغتنامه دهخدا
رضی خراسانی . [ رَ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) میرزا رضی فرزند شفیعا. رجوع به رضی (رضی خراسانی میرزا...) شود.
-
رضی شیرازی
لغتنامه دهخدا
رضی شیرازی . [ رَ ی ِ ] (اِخ ) حاج میرزا سیدرضی پسر حاجی میرزا علی فخر. رجوع به رضی (حاج میرزا سیدرضی ...) شود.
-
رضی شیرازی
لغتنامه دهخدا
رضی شیرازی . [ رَ ی ِ ] (اِخ ) سیدمرتضی رضی شیرازی . رجوع به رضی (سیدمرتضی ...) شود.
-
رضی قدسی
لغتنامه دهخدا
رضی قدسی . [ رَ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به رضی (ابوبکر....) شود.
-
رضی قزوینی
لغتنامه دهخدا
رضی قزوینی . [ رَ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) آقا رضی قزوینی . رجوع به رضی (آقا رضی قزوینی ...) شود.