کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضیح
لغتنامه دهخدا
رضیح . [ رَ ] (ع اِ) سفال خرماشکسته و ریزه شده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
رضیه
لغتنامه دهخدا
رضیه . [ رَ ضی ی َ ] (اِخ ) (سلطان رضیه ) دختر شمس الدین التمش ، پنجمین از سلاطین مملوک هند، ملکه از (634 تا 637 هَ . ق .) (یادداشت مؤلف ). خواندمیر گوید: سلطان رضیه بواسطه ٔ اخلاق مرضیه در زمان حیات پدر در سرانجام امور ملک و مال دخل می نمود و سلطان...
-
رزیح
لغتنامه دهخدا
رزیح . [ رَ ] (ع ص ) لاغر. گویند: بعیر رزیح و ناقة رزیح . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).