کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضیة
لغتنامه دهخدا
رضیة. [ رَ ضی ی َ ] (ع ص ) تأنیث رضی . (یادداشت مؤلف ). خشنودکرده شده . (آنندراج )(غیاث اللغات ). پسندیده . (دهار). رجوع به رضی شود.
-
واژههای مشابه
-
رضیه
لغتنامه دهخدا
رضیه . [ رَ ضی ی َ ] (اِخ ) (سلطان رضیه ) دختر شمس الدین التمش ، پنجمین از سلاطین مملوک هند، ملکه از (634 تا 637 هَ . ق .) (یادداشت مؤلف ). خواندمیر گوید: سلطان رضیه بواسطه ٔ اخلاق مرضیه در زمان حیات پدر در سرانجام امور ملک و مال دخل می نمود و سلطان...
-
واژههای همآوا
-
رذیة
لغتنامه دهخدا
رذیة. [ رَ ذی ی َ ] (ع ص ) مؤنث رَذی ّ. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ناقه ٔ فرومانده از رفتن و مذکر آن رَذی ّ. ج ، رَذایا. (از اقرب الموارد).ناقه ٔ لاغر از رفتن و فرومانده به راه که به شتران نمیتواند رسد. ج ، رَذایا...
-
رزیت
لغتنامه دهخدا
رزیت . [ رَ زی ی َ ] (ع اِ) رَزیّة. مصیبت . (یادداشت مؤلف ) : در اطناب ذکر مصیبت این شهاب مضی ٔ و اسهاب شرح رزیت این نقاب المعی عمر به سر آوردی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460).چون خبر این رزیت به سلطان رسید عامل را بگرفت و به زاری زار بکشت . (ترجمه ٔ ...
-
رزیة
لغتنامه دهخدا
رزیة. [ رَ زی ی َ ] (ع اِ) رزیت . مصیبت . (منتهی الارب )(آنندراج ) (دهار) (از اقرب الموارد). مصیبت . ج ، رَزایا. (مهذب الاسماء) : و یقابل مؤلم الرزیةبما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). || کمی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ...
-
جستوجو در متن
-
شاه ترکان
لغتنامه دهخدا
شاه ترکان . [ ت ُ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ سلطان شمس الدین التتمش و مادر سلطان رکن الدین فیروز شاه . چون فیروز شاه بعد از مرگ پدر در سال 633 هَ . ق . بسلطنت رسید مادر او شاه ترکان زمام مملکت را به دست گرفت و دست به انتقامجویی از مخالفان زد و پسر صلبی خود ...
-
تبر مانده
لغتنامه دهخدا
تبر مانده . [ ] (اِخ ) (قلعه ٔ ...) بنا به نقل خواندمیر از قلاع حوالی دهلی : در سنه ٔ 637 هَ . ق . ... سلطان رضیه ... عنان یکران بصوب دهلی انعطاف داده ... روز چهارشنبه نهم رمضان همین سال بجانب قلعه ٔ تبر مانده که کوتوال آن با ملک الهوتیه موافق بودند ...
-
اختیارالدین
لغتنامه دهخدا
اختیارالدین . [ اِ رُدْ دی ] (اِخ ) ایتکین (ملک ...). خوندمیر در حبط (ج 1 ص 417)آرد: چون خبر گرفتاری سلطان رضیه بدهلی رسید امرا واشراف متفق گشته در روز دوشنبه بیست وهشتم ماه رمضان سنه ٔ خمس و ثلثین و ستمائه (635 هَ . ق .) معزالدین بهرام شاه را پادشاه...
-
کلا
لغتنامه دهخدا
کلا. [ ک َ ] (پسوند) به پارسی و تبری ، قریه و دیه و محله را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در بعض اسامی امکنه ٔ گیلان و مازندران این کلمه به آخر می پیوندد، و شاید در اصل قلعه ٔعربی همین کلمه باشد. مزید مؤخر امکنه چنانکه در: آرد کلا، آزادکلا، اثر...
-
لسان الحمل
لغتنامه دهخدا
لسان الحمل . [ ل ِ نُل ْ ح َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبان بره . آذان الجدی . (بحرالجواهر). نباتی است دوائی ، ای سری قوم . (مهذب الاسماء). نباتی است قابض و مجفف . بارتنگ . بارهنگ . گیاهی است برگش مشابه به زبان بره . تخمش را به فارسی بارتنگ گویند. برای دفع ...
-
پسندیده
لغتنامه دهخدا
پسندیده . [ پ َ س َ دَ / دِ ] (ن مف ) پسند. پسنده . مقبول . پذیرفته . خوش آمد. خوش آیند. قبول کرده . (برهان قاطع). مطبوع . مرضی . مرضیه . مرتضی . (مهذب الاسماء).رضی ّ. رضیه . راضیه : میان پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم و ابوبکر دوستی بود و ابوبکر اندر میان...
-
یافتن
لغتنامه دهخدا
یافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). واجد شدن . اصابت . نیل . (منتهی الارب ). مغارطة. (منتهی الارب ). یابیدن ....