کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رصدگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رصدگاه
لغتنامه دهخدا
رصدگاه . [ رَ ص َ ] (اِ مرکب ) مرصد. جایی که در آن شب و روز نشسته نگاه کنند و حساب حرکات و درجات سیارات و ثوابت را ضبط نمایند، و آنرا رصدخانه نیز گویند. (ناظم الاطباء) (برهان ). رصدخانه . (از لغت محلی شوشتر). اوجگاه . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). و رجو...
-
واژههای مشابه
-
زانو رصدگاه (رصدگه ) کردن
لغتنامه دهخدا
زانو رصدگاه (رصدگه ) کردن . [ رَ ص َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مراقبه کردن باشد. (برهان قاطع). کنایه از مراقبه کردن و چیزی را چشم داشتن . (آنندراج ). || کنایه از متفکر و اندوهگین نشستن باشد، و زانو رصد کردن هم هست که بی کلمه ٔ گاه باشد. (برهان قاط...
-
واژههای همآوا
-
رسدگاه
لغتنامه دهخدا
رسدگاه . [ رَ س َ ] (اِ مرکب ) رصدگاه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رصدگاه و رصدخانه و رسدخانه شود.
-
جستوجو در متن
-
رسدگاه
لغتنامه دهخدا
رسدگاه . [ رَ س َ ] (اِ مرکب ) رصدگاه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رصدگاه و رصدخانه و رسدخانه شود.
-
زانو رصد کردن
لغتنامه دهخدا
زانو رصد کردن . [ رَ ص َک َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به زانو رصدگاه کردن شود.
-
رصدخانه
لغتنامه دهخدا
رصدخانه . [ رَ ص َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) رصدگاه . جایی که در آن رصد بندند. (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). مرصد. رصدگاه . رصدگه . (یادداشت مؤلف ). امروزه رصدخانه های معتبر و مجهزی در کشورهای بزرگ برای آگاهی از احوال و حرکت بروج و ستارگان ...
-
رصدنشین
لغتنامه دهخدا
رصدنشین . [ رَ ص َ ن ِ ] (نف مرکب ) که در رصد نشیند. که در رصدگاه بنشیند. مقیم رصدگاه . || رصدبند. منجم و ستاره شناس . (از آنندراج ) : هست از تو رصدنشین به تشویرتدویر نه و کمال تدویر. واله هروی (از آنندراج ).و رجوع به رصدبند و رَصَدْوَر شود.
-
باجگاه
لغتنامه دهخدا
باجگاه . (اِ مرکب ) گمرک خانه . راهدارخانه . رصدگاه . رجوع به رصدگاه شود : ... اینک رفتم بسر تاریخ سلطان مسعود رضی اﷲعنه پس از فروگرفتن امیر یوسف و فرستادن سوی قلعت سکاوند دیگر روز از بلخ برداشت و بکشید و بباجگاه رسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 255).
-
گرینویچ
لغتنامه دهخدا
گرینویچ . [ گ ِ ] (اِخ ) شهری است در انگلستان از محال لندن و دارای 100000 تن سکنه است . در کنار تیمز قرار گرفته . دارای مریضخانه ای برای دریانوردان و رصدگاه فلکی مشهوری است که اکثر نقاط دنیا وقت ساعات را با آنجا تطبیق میکنند.
-
رصدگه
لغتنامه دهخدا
رصدگه . [ رَ ص َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) رصدگاه . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : زانو کنم رصدگه و در بیعجان جان صد کاروان درد معین درآورم . خاقانی .- رصدگه خاکی ؛ کنایه از دنیا. (یادداشت مؤلف )(آنندراج ) (برهان ) : درین رصدگه خاکی چه خاک می بیزی نه ...
-
بیت حرم
لغتنامه دهخدا
بیت حرم .[ ب َ / ب ِ ت ِ ح َ رَ ] (اِخ ) بیت الحرام : تات ز هستی هنوز یاد بود کفر و دین بتکده را شرط نیست بیت حرم همنشین . خاقانی .چند رصدگاه پیل بر ره دل داشتن چند قدمگاه پیل بیت حرم ساختن . خاقانی .رجوع به بیت الحرام و کعبه شود.
-
جزیت دادن
لغتنامه دهخدا
جزیت دادن . [ ج ِزْ ی َ دَ ] (مص مرکب ) جزیه دادن . خراج زمین دادن . خراج سرانه دادن ذمی : چه باید رصدگاه دارا شدن به جزیت دهی آشکارا شدن . نظامی .شاه رومی قبای چینی تاج جزیتش داده چین و روم خراج . نظامی .بده جزیت از ماببر کینه راقلم درمکش رسم دیرینه...