کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رصدخانۀ ام ام تی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رصدخانه
لغتنامه دهخدا
رصدخانه . [ رَ ص َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) رصدگاه . جایی که در آن رصد بندند. (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). مرصد. رصدگاه . رصدگه . (یادداشت مؤلف ). امروزه رصدخانه های معتبر و مجهزی در کشورهای بزرگ برای آگاهی از احوال و حرکت بروج و ستارگان ...
-
جستوجو در متن
-
محرف
لغتنامه دهخدا
محرف . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ) سخن گردانیده . (از تاج المصادر بیهقی ). تحریف شده . رجوع به تحریف شود. تحریف و مقلوب شده . (ناظم الاطباء). کلام محرف ؛ سخن از جای بگردانیده . || نزد محدثین مرادف مصحف است و برخی گفته اند هر دومتباین یکدیگر باشند. (از کش...
-
داهیة
لغتنامه دهخدا
داهیة. [ ی َ ] (ع ص ) داهی . مذکر و مؤنث در آن یکسانست . ج ، دواهی . دهاة. || مرد زیرک و تیزفهم . باهوش . زیرک . نابغة. طلطین . طارئة. قعضوضة. باقعة: داهیة من الدواهی ؛ فتنة من الفتن . نابغة من النوابغ. بل ّ: هو بل ابلال ؛ یعنی او فتنه و صاحب ذکاء ا...
-
ام
لغتنامه دهخدا
ام . [ اُم م ] (ع اِ) مادر. (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). والده . (اقرب الموارد). مام . ماما. مادر. ننه . دا (در تداول بختیاری ). ج ، اُمّات و اُمَّهات نیز گویند، امات و امهات جمع آن ، یا امهات برای ذوی العقول...
-
ام وافر
لغتنامه دهخدا
ام وافر. [ اُم ْ م ِ ف ِ ] (ع اِ مرکب ) ام وافرة. (از المرصع). رجوع به ام وافرة شود.
-
لبوة
لغتنامه دهخدا
لبوة. [ ل َب ْ وَ ] (ع اِ) شیر ماده . لبوءة. (منتهی الارب ). لَباءَة. لُبَاءَة. لَباءَة. لَباة. لب . لبة. ام ضیغم . ام شبل . ام قشعم . ام کلثوم . ام الهیثم . (المرصع).
-
ام نواهض
لغتنامه دهخدا
ام نواهض . [ اُم ْ م ِ ن َ هَِ ] (ع اِ مرکب ) ام الدماغ . ام دماغ ، و آنرا ام الفراخ و نواهض الفراخ نیز گویند. (از المرصع).
-
ام
لغتنامه دهخدا
ام . [ اُم م ] (اِ) گیشدر (گیاه ). رجوع به گیشدر شود.
-
عریط
لغتنامه دهخدا
عریط. [ ع ِرْ ی َ ] (ع اِ) کژدم . (منتهی الارب ). عقرب . (اقرب الموارد) (مخزن الادویة). ام عِریط. ام العِریط. و رجوع به ام عریط و ام العریط شود.
-
ام زحم
لغتنامه دهخدا
ام زحم . [ اُم ْ م ِ زُ ] (اِخ ) مکه ٔ معظمه . (یادداشت مؤلف ). در اقرب الموارد ام الزحم با الف و لام است . و رجوع به ام رحم شود.
-
ام طلحة
لغتنامه دهخدا
ام طلحة. [ اُم ْ م ِ طَ ح َ ] (ع اِ مرکب ) شپش . (آنندراج ) (از المرصع) (مؤید الفضلاء) (مهذب الاسماء) (دهار). ام عقبه . (از آنندراج ). و رجوع به ام عقبه شود.
-
ام عثیل
لغتنامه دهخدا
ام عثیل . [ اُم ْ م ِ ع ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار ماده . (منتهی الارب ). و رجوع به ام عنثل و ام خیثل شود.
-
ام عزیمة
لغتنامه دهخدا
ام عزیمة. [ اُم ْ م ِ ع َ م َ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع). و رجوع به ام عزم و ام عزمة شود.
-
ام عنثل
لغتنامه دهخدا
ام عنثل . [ اُم ْ م ِ ع َ ث َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از اقرب الموارد) (از المرصع). لغتی است در ام عثیل . (از اقرب الموارد). و رجوع به ام عثیل شود.