کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشید کشمیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشید کشمیری
لغتنامه دهخدا
رشید کشمیری . [ رَ دِ ک َ ] (اِخ ) مولوی محمد عبدالرشید، فرزند محمدشاه کشمیری . از گویندگان قرن سیزدهم هَ . ق . بود. رجوع به فرهنگ سخنوران و شمع انجمن ص 183 شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن رشید
لغتنامه دهخدا
ابن رشید. [ اِن ُ رَ ] (اِخ ) چند تن از امرای وهابیان جبل شمر که از سال 1250 هَ .ق . فرمانروائی داشته اند باین کنیت مشهورند. نخستین آنها عبداﷲبن رشید است و نام افراد این خاندان که امارت یافته اند بدین قرار است : عبداﷲبن رشید (1250 - 1263). طلال بن عب...
-
تاته رشید
لغتنامه دهخدا
تاته رشید. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، 34 هزارگزی شمال خاور سنندج ، 10 هزارگزی شمال شوسه ٔ سنندج به همدان ، جلگه ، سردسیر با 265 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه آن مال رو است . صن...
-
ده رشید
لغتنامه دهخدا
ده رشید. [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزابخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 34هزارگزی خاورلردگان . دارای 105 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
ده رشید
لغتنامه دهخدا
ده رشید. [ دِه ْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . واقع در48هزارگزی خاور سنندج . سکنه ٔ آن 325 تن . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
رشید اسفزاری
لغتنامه دهخدا
رشید اسفزاری . [ رَ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشیدالدین اسفزاری . رجوع به رشیدالدین (اسفزاری ) و فرهنگ سخنوران شود.
-
رشید افشار
لغتنامه دهخدا
رشید افشار.[ رَ دِ اَ ] (اِخ ) میرزا رشید. از گویندگان بود. رجوع به فرهنگ سخنوران و المآثر و الاَّثار ص 215 شود.
-
رشید الخلیفه
لغتنامه دهخدا
رشید الخلیفه . [ رَ دُل ْ خ َ ف َ ] (اِخ ) هارون الرشید، خلیفه ٔ نامی عباسی . رجوع به رشید و هارون و فهرست القفطی و الجماهر ص 58، 61، 62، 65، 66، 156 و 165 شود.
-
رشید الدحداح
لغتنامه دهخدا
رشید الدحداح . [رَ دُدْ دَ ] (اِخ ) رشیدبن غالب بن سلام . از فضلای سرشناس مسیحیان لبنان است . تولد رشید در عرامون از دیه های کسروان لبنان بسال 1228 هَ . ق . 1813م . و مرگ وی در دهی در کنار دریای مانش در شمال فرانسه به سال 1100 هَ . ق . 1889م . بود. ا...
-
رشید الفاسی
لغتنامه دهخدا
رشید الفاسی . [ رَ دُل ْ ] (اِخ ) یا رشید الفارسی یا رشید الهجری . رجوع به رشید الهجری شود.
-
رشید الهجری
لغتنامه دهخدا
رشید الهجری . [ رَ دُل ْ هََ ] (اِخ ) یا رشیدالفارسی . از صحابه ٔ حضرت رسول (ص ) و از آزادشدگان بنی معاویه بود. در جنگ احدشرکت داشت و از طرف حضرت کنیه ٔ ابوعبداﷲ بدو داده شد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
رشید ایوب
لغتنامه دهخدا
رشید ایوب . [ رَ اَی ْ یو ] (اِخ ) شاعر لبنانی است . در بسکنتا از دیه های لبنان بدنیا آمد و در سال 1889م . به پاریس سفر کرد و سه سال در آنجا اقامت گزید و سپس به منچستر رفت و همچنان در آنجا ساکن شد. بعد به زادگاه خود برگشت و چند سال در آنجا ماند. پس ا...
-
رشید بخارایی
لغتنامه دهخدا
رشید بخارایی . [ رَ دِ ب ُ ] (اِخ ) قاضی میرعنایت اﷲ. از گویندگان قرن سیزدهم هَ . ق . بود. رجوع به فرهنگ سخنوران و تذکره ٔ قاری صص 123 - 126 شود.
-
رشید تبریزی
لغتنامه دهخدا
رشید تبریزی . [ رَ دِ ت َ ] (اِخ ) از تبریزیان عباس آباد اصفهان است . در زرگری و میناکاری بی نظیر و در شعر نیز به اعتقاد خود بی قرین بود. رشید به هندوستان سفری کرد و به اعتبار صنعتش در نزد پادشاهان اعتبار داشت . رشید پیش از سال 1081 هَ . ق . درگذشت ....