کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشیدالدین وزیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشیدالدین وزیر
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین وزیر. [ رَ دُدْ دی وَ ] (اِخ ) رشیدالدین فضل اﷲ همدانی . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) شود.
-
واژههای مشابه
-
رشیدالدین اسفزاری
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین اسفزاری . [ رَ دُدْ دی اِ ف َ ] (اِخ ) یا رشید اسفزاری ، محمدبن محمد. پیش از قرن هفتم هَ . ق . می زیسته است . هدایت گوید: اسمش رشیدالدین محمدبن محمودبن مسعود ازفضلای مشهور خراسان و صاحب کمالات بی پایان بوده . گویند در فضیلت و حکمت مرتبه ٔ ع...
-
رشیدالدین رازی
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین رازی . [ رَ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) معروف به استاد شهید. تدریس نحو مدرسه ٔ مستضریه داشت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به غزالی نامه چ 1 ذیل ص 136 شود.
-
رشیدالدین سنان
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین سنان . [ رَ دُدْ دی س ِ ] (اِخ ) در نزدیکی بصره پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و در سال 1193 هَ . ق . درگذشت . پیشوای اسماعیلیه و معروف به شیخ جبل بود. رشیدالدین در فارس بزرگ شد و رئیس فرقه ٔ اسماعیلیه ٔ سوریه گردید (1163 هَ . ق .). در جنگهای صلیب...
-
رشیدالدین وطواط
لغتنامه دهخدا
رشیدالدین وطواط. [ رَ دُدْ دی ن ِ وَطْ ] (اِخ ) محمدبن عبدالجلیل عمری بلخی ، ملقب به رشیدالدین کاتب و معروف به وطواط. در حدود سال 480 هَ . ق . در بلخ تولد یافت و بسال 573 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- حدائق السحر فی دقائق الشعر 2- دیوان 3- فرائد الق...
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) فالی ملقب به مجدالدین . از معاصرین رشیدالدین فضل اﷲ وزیر معروف که مکتوبی از رشیدالدین خطاب به وی در نسخه ٔ خطی مجموعه ٔ منشآت رشیدالدین موجود است . رجوع به از سعدی تا جامی ص 98 شود.
-
رشید طبیب
لغتنامه دهخدا
رشید طبیب . [ رَ دِ طَ ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲهمدانی . وزیر و دانشمند نامی دربار ایلخان مغول . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) و نیز حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 315 و تاریخ غازانی ص 118، 119، 145 و 375 شود.
-
ساوجی
لغتنامه دهخدا
ساوجی . [ وَ ] (اِخ ) سعدالدین محمد، وزیر غازان خان که پس از خواجه رشیدالدین فضل اﷲ سمت وزارت یافته است . رجوع به تاریخ گزیده ص 416، 593، 597، 598 و سعدالدین محمد شود.
-
پیرسلطان
لغتنامه دهخدا
پیرسلطان . [ س ُ ] (اِخ ) فرزند رشیدالدین فضل اﷲ وزیر. وی حکومت گرجستان داشته و با برادرش غیاث الدین محمدبن رشید در سه گنبدان مراغه اسیر گشته وچهار روز بعد از اسارت بقتل رسیده است . (از سعدی تاجامی ص 102 و 103 و ذیل جامعالتواریخ ص 150 و 151).
-
عمادالدوله
لغتنامه دهخدا
عمادالدوله . [ ع ِ دُدْ / دَ ل َ ] (اِخ ) ابوالخیر. وی پدر خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی ، وزیر غازان خان و اولجایتو است . رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 488 و ذیل جامعالتواریخ رشیدی ، تألیف حافظ ابرو ص 41 شود.
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن خواجه رشیدالدین وزیر تیمورتاش در ولایت روم . در زمان سلطنت ابوسعید بهادرخان (716 - 736) بود. تاریخ مغول آرد: ابوسعید منصب امیرالامرائی را درعهده ٔ امیرچوپان باقی گذاشت و پسر امیر چوپان یعنی تیمورتاش را هم بحکوم...
-
ناصرالدین
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین . [ ص ِ رُدْدی ] (اِخ ) (امیر...) یحیی بن جلال الدین تونی . از امیران درگاه سلطان محمد خدابنده بود و به سال 710 هَ .ق . به جرم توطئه ای که با خواجه رشیدالدین وزیر و چند تن دیگر به زیان سلطان چیده بودند به فرمان سلطان در محول بغداد کشته شد. ...
-
کمال الدین
لغتنامه دهخدا
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسین رشیدی از وزرای شاه شجاع پسر امیر مبارزالدین محمد. (حبیب السیر چ خیام ، ج 3 ص 295). شاه شجاع پس از کشتن خواجه قوام محمد صاحب عیار در سال 764وزارت به امیرکمال الدین حسین رشیدی سپرد. وی نواده ٔ خواجه رشیدالدین فض...