کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشوه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشوه دادن
لغتنامه دهخدا
رشوه دادن . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ دَ ] (مص مرکب ) رشوت دادن . پاره دادن . (یادداشت مؤلف ) : هرچه اندوختم این طایفه را رشوه دهم بوکه در راه گروگان شدنم نگذارند. خاقانی .کعبه مرا رشوه داد شقه ٔ سبزش تاننهم مکه را ورای صفاهان . خاقانی .خاقانی اگر رشو...
-
واژههای مشابه
-
رشوة
لغتنامه دهخدا
رشوة. [ رَش ْ وَ ](ع اِ) رُشْوة. رِشْوة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). رجوع به رِشْوة و رُشْوة شود.
-
رشوة
لغتنامه دهخدا
رشوة. [ رُش ْ وَ ] (ع اِ) رَشْوة. رِشْوَة. (ناظم (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رِشْوة و رَشْوَة شود.
-
رشوه خوردن
لغتنامه دهخدا
رشوه خوردن .[ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب )رشوت خوردن . رشوت گرفتن . پاره گرفتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشوت خوردن و مترادفات دیگر کلمه شود.
-
رشوه ستدن
لغتنامه دهخدا
رشوه ستدن . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) رشوه گرفتن . پاره گرفتن . اخذ رشوت . (یادداشت مؤلف ). ارتشاء. (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رشوت گرفتن و رشوه گرفتن شود.
-
رشوه گرفتن
لغتنامه دهخدا
رشوه گرفتن . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رشوت گرفتن . پاره گرفتن . ارتشاء. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشوت گرفتن شود.
-
رشوه خوار
لغتنامه دهخدا
رشوه خوار. [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوا / خا ] (نف مرکب ) رشوت خور. مرتشی . رشوت خوار. رشوه خور. رشوه گیر. رشوت گیر. (از یادداشت مؤلف ). آنکه رشوه گیرد. پاره ستاننده . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشوه و مترادفات کلمه شود.
-
رشوه خواره
لغتنامه دهخدا
رشوه خواره . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوا / خا رَ / رِ ] (ص مرکب ) رشوه خوار. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشوه خوار شود.
-
رشوه خواری
لغتنامه دهخدا
رشوه خواری . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل رشوه خوار. رشوت خواری . ارتشاء. (یادداشت مؤلف ). عمل رشوه خوار. رشوه گیری . رشوه خوری . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشوت خوار و رشوه خوار و رشوت خواری شود.
-
رشوه خور
لغتنامه دهخدا
رشوه خور. [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) رشوه گیر. آنکه رشوه و پاره می گیرد. (ناظم الاطباء). رشوه خوار. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشوه گیر و رشوه خوار و رشوه خواره شود.
-
رشوه خوری
لغتنامه دهخدا
رشوه خوری . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) رشوه خواری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رشوه خواری و رشوه خور و رشوه خوردن شود.
-
رشوه گیر
لغتنامه دهخدا
رشوه گیر. [ رِش ْ /رُش ْ وَ / وِ ] (نف مرکب ) رشوه خور. آنکه رشوه و پاره می گیرد. (ناظم الاطباء). مرتشی . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
زبل درانداختن
لغتنامه دهخدا
زبل درانداختن . [ زِ دَ اَت َ ] (مص مرکب ) (... بزمین ) کود دادن . رشوه دادن .