کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشرش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رشرش
لغتنامه دهخدا
رشرش . [ رَ رَ ] (ع اِ) نان خشک نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نان خشکی که نرم باشد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به رشراش و رشراشة و رشرشة شود.
-
جستوجو در متن
-
رشرشة
لغتنامه دهخدا
رشرشة. [ رَ رَ ش َ ] (ع اِ) رشرش . نان خشک نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). رجوع به رشرش و رشراش رشراشة شود.
-
رشراشة
لغتنامه دهخدا
رشراشة. [ رَ ش َ ] (ع اِ) نان خشک نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رشراش و رشرش شود.
-
رشراش
لغتنامه دهخدا
رشراش . [ رَ ] (ع اِ) استخوان نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گوشت فربه بریان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کباب که آب آن بچکد. (از اقرب الموارد). || نان خشک نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجو...